جدول جو
جدول جو

معنی محدثات - جستجوی لغت در جدول جو

محدثات
همۀ موجوداتی که در زمین و آسمان و فضای کیهانی وجود دارند
تصویری از محدثات
تصویر محدثات
فرهنگ فارسی عمید
محدثات
(مُ دَ)
جمع واژۀ محدثه. چیزها که از روی هوا و هوس ایجاد و اختراع شده اند. و منه قولهم شر الامور محدثاتها، تواریخ و حوادث. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
محدثات
جمع محدثه (محدث)، جمع محدثه، جمع محدثه
تصویری از محدثات
تصویر محدثات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محادثت
تصویر محادثت
سخن گفتن با هم، گفتگو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محاکات
تصویر محاکات
مشابه کسی یا چیزی شدن، حکایت کردن، تقلید کردن، بازگفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محامات
تصویر محامات
از کسی دفاع کردن، پشتیبانی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محسنات
تصویر محسنات
نیکویی ها، کارهای نیک، صفات خوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محصنات
تصویر محصنات
جمع واژۀ محصنه، زن شوهردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محرمات
تصویر محرمات
چیز های حرام شده، زنان حرم سرا، پارچۀ خط دار رنگی
فرهنگ فارسی عمید
(مُ دَ)
جمع واژۀ محادثه و رجوع به محادثه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ دَ)
زنان نوجوان. (غیاث اللغات) ، اتفاقات. حوادث. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از محدودات
تصویر محدودات
جمع محدوده، دیوار بندان سامانداران مرزین ها جمع محدوده (محدود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متحدات
تصویر متحدات
جمع متحده، همیوختان هم پیوندان جمع متحده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محدویت
تصویر محدویت
در تازی نیامده کنار اکمندی، سهمانمندی، مرزینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محررات
تصویر محررات
تزده ها نورده ها پیمان نامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محرکه، جنبانندگان و خرد های یله در فرزان صدرای شیرازی جمع محرکه، جمع محرکه. یا محرکات قدسیه. عقول مجرده که مدبرات عقلیه هم نامیده میشوند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محرمه، نا شایست ها، مشکوییان پردگیان، جامه راهراه جمع محرمه، جمع محرمه (محرم) چیز های حرام: ... و پشت بر محظورات و محرمات شرع کرده، زنان حرم، جامه راه راه الوان: هنگام محرم است و با تست دلم بیزار ز گلزار حیاتست دلم. از بس الف زخم کشیدم بر سر از سر تا پا محرمات است دلم. (محمد سعید اشرف) جمع محرمه
فرهنگ لغت هوشیار
پشتیبانی کردن از کسی حمایت کردن طرفداری کردن: فی الجمله ارکان و سروران بر موافقت سلطان بر معاطات کووس محامات نفوس مهمل ماندند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مثلثه، سه گوشگان تریزان جمع مثلثه (مثلث)، بخشی از علم ریاضی که موضوعش مطالعه و تعیین روابط بین اضلاع و زوایای مثلث و تعیین عناصر نا معلوم یک مثلث از روی اندازه های معلوم آن است. چون طول و زاویه دو کمیت متفاوتند در مثلثات از عوامل جدیدی که خطوط مثلثاتی نام دارند استفاده میکنند. مثلثات بر دو قسم است: یا مثلثات کروی. علمی است که از مثلثی بحث میکند که در سطح کره قرار دارد یعنی اضلاع آن قوسها یی از دایره عظیمه اند. در مثلثات ابتدا بین زوایا و خطوط نسبتهایی برقرار می کنند و با نامگذاری آنها بمقصود اصلی که تعیین اجزاء نا معلوم مثلث است می پردازند. یا مثلثات مستوی. علمی است که از مثلثی بحث کند که در سطح مستوی قرار دارد یعنی موضوع این رشته از مثلثات مثلث مستوی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محابات
تصویر محابات
یاری دادن کسی را، اعانت، عطا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاذات
تصویر محاذات
رویاروئی، برابر، روبرو، مقابله کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاشات
تصویر محاشات
استثنا، اخراج، باک داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
حکایت کردن با یکدیگر، عین قول کسی را نقل کردن باز گفتن، مشابه بودن، گفتگو، شباهت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مبدعه، نو پدیدان آفریدگان، جمع مبدعه، نو یابان جمع مبدعه (مبدع) چیزهای تازه پدید آمده آفریده ها: و بعد از وقوف بر حقایق آن گرد دقایق مبدعات برآمدم، جمع مبدعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبددات
تصویر مبددات
جمع مبدده متفرقات پراکنده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبدلات
تصویر مبدلات
جمع مبدله، ورتیکان، دگرگشتگان، دگردیسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مادیات
تصویر مادیات
جسمیات، مقابل مجردات، هر چیز که مادی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحدثات
تصویر تحدثات
جمع تحدث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحادثات
تصویر تحادثات
جمع تحادث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحدبات
تصویر تحدبات
جمع تحدب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحدرات
تصویر تحدرات
جمع تحدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حادثات
تصویر حادثات
جمع حادث، نو شدگان رخ بستگان، رخداد ها جمع حادثه پیش آمدها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثلثات
تصویر مثلثات
سگوشگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محرمات
تصویر محرمات
بازدارندگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محدویت
تصویر محدویت
کران مندی
فرهنگ واژه فارسی سره