- محجورین
- جمع محجور، وامنان کانایان جمع محجور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
معنی محجورین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع ماجور، مزد یافتگان جمع ماجور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محصور، ور تکان باز داشتگان هنجمانان جمع محصور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محشور، گرد هم آیان جمع محشور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محرور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مهجور، دور افتادگان رها شده ها جمع مهجور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
تنگنا
گماشتگان و کارگزاران و کارپردازان، جمع مامور، بنگرید به مامور جمع مامور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : هنوز برای هیچکس روشن نبود که چه شیر پاک خورده ای رفته بمامورین خبر داده بود که در آن خانه جنس قاچاق هست
جمع متصور، گمان برندگان، انگارندگان
جمع مجاور، همسایگان نشینندگان زنهار گیران جمع مجاور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : ظلم و تعدی او نسبت بمجاورین و تجار و مترددین ایرانی و سوال و جواب مقدمات بصره بچاپاری فرستاده بود
جمع متهور، کاریکان بی باکان جمع متهور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محتکر، انبار بندان جمع محتکر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محتضر، مردنیان مردنی ها جمع محتضر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محکوم، ایراختان فرمانبردگان
جمع محفوظ در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محسوس در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محسود، رشکیدگان جمع محسود در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محزون در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محروم، ز بهران باز داشتگان نو میدان بی بهرگان جمع محروم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محروس در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مرجوم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مرجوح درحالت نصبی وجری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مذکور، گفته ها در یاد ها نامبردگان جمع مذکور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مسحور، جادوساران فریفتگان جمع مسحور درحالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مشهور، نامیان خنیدگان ناموران نامبر داران، جمع مشهور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : مشهورین بدین نام سه تن باشند
جمع مغفور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مغرور، فریفتگان ابر تنان جمع مغرور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع معذور، پوزیدگان پوزش روایان جمع معذور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعایت این قاعده نکنند)
جمع مقهور، باختگان، شکست یافتگان
جمع منفور، ارندان، لهاشان، ناپسندان
نوعی فرش که در شهر محفور بافته می شد
جمع محبر، خوشنویسان سخن آرایان جمع محبر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محرر، نویسندگان آزاد کنندگان زدایندگان جمع محرر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
لقب حضرت علی (ع) پیشوای گروه سپید جبهه گان و دست و پای سفیدان از کثرت وضو و مسح
جمع موجر، سلاک دهندگان