جدول جو
جدول جو

معنی محتفظ - جستجوی لغت در جدول جو

محتفظ(مُ تَ فِ)
نعت فاعلی از احتفاظ. به خشم شونده. (از منتهی الارب). خشم انگیز. (ناظم الاطباء) ، نگاهدارنده. به خویشتن اختصاص دهنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، محافظ و نگهبان، هوشیار. آگاه. بیدار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
محتفظ
به خشم شونده، نگهدارنده
تصویری از محتفظ
تصویر محتفظ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متحفظ
تصویر متحفظ
آگاه، هوشیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
حفظ کننده، نگهبان
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ فِ)
نعت فاعلی از احتفان. برکننده درخت از بیخ. (از منتهی الارب). از بیخ برکننده. (ناظم الاطباء) ، فراگیرندۀ چیزی. (از منتهی الارب). گیرنده و اخذکننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
از بیخ برکننده. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به محتفی ٔ شود، پای برهنه. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، نوازنده و نوازش کننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ فِ)
نگهبانی کننده. (آنندراج). نگهبان. (ناظم الاطباء). حافظ. حفیظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پاسبان و حارس، دستگیر و حامی، فرمان گزار، حاکم، ناظر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ حَفْ فِ)
پرهیزکننده. (آنندراج) ، هشیار و بیدار و یادگیرنده. (آنندراج). آگاه و هوشیار و خبردار و کسی که خود را متنبه می کند و آگاه می سازد، کسی که خاطرنشان می کند و به یاد خود می سپارد و یک یک را یاد می گیرد. (ناظم الاطباء). یادگیرنده. ج، متحفظین. و رجوع به تحفظ شود
لغت نامه دهخدا
یاد گیرنده، هشیار بیدار، پرهیز کننده پرهیز کننده، هوشیار، حفظ کننده یاد گیرنده جمع متحفظین
فرهنگ لغت هوشیار
بن پاس پاسبان پاتار نیکاستار گروگاندار کالی پیره دار (گویش افغانی) بنوان پهره دار نگهدار نگهبان پاسبان نگاهبانی کننده حفظ کننده نگهبان جمع محافظین. محافظت. نگاهبانی کردن حفظ کردن، نگاه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
((مُ فِ))
نگهبان، حافظ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
نگهبان، پاسدار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
حاميةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
Protectant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
protecteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
מגן
دیکشنری فارسی به عبری
نگهبان، محافظ، حامی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
محافظ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
สารป้องกัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
kinga
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
保護剤
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
防护剂
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
koruyucu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
보호제
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
protetor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
pelindung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
সুরক্ষা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
संरक्षक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
protector
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
beschermmiddel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
захисник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
защитное средство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
środek ochronny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
Schutzmittel
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از محافظ
تصویر محافظ
protettivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی