جدول جو
جدول جو

معنی محادثه - جستجوی لغت در جدول جو

محادثه
(شَ)
با هم سخن گفتن. (منتهی الارب). با یکدیگر حدیث کردن. تحادث. (یادداشت مؤلف). گفتگو و مکالمه. (ناظم الاطباء). با کس حدیث کردن. (تاج المصادر بیهقی). حکایت و قصه و نقل و داستان آوردن. (ناظم الاطباء) ، صیقل کردن شمشیر را. (منتهی الارب). و منه حدیث الحسن حادثوا هذه القلوب بذکراﷲ، ای اجلوها واغسلوا الدرن عنها. (منتهی الارب). جلا دادن. بزدودن شمشیر. (از لسان العرب). بزدودن. (زوزنی) ، در اصطلاح متصوفه و عرفا خطاب حق است بنده رادر صورتی از عالم ملک همچنان که ندا فرمودند موسی را از شجره. (از کشاف اصطلاحات الفنون) (از تعریفات) ، معاشرت و مصاحبت. (یادداشت مرحوم دهخدا) : زبان از مکالمۀ او در کشیدن قوت نداشتم و روی از محادثۀ او گردانیدن مروت ندانستم. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
محادثه
با هم سخن گفتن، گفتگو و مکالمه
تصویری از محادثه
تصویر محادثه
فرهنگ لغت هوشیار
محادثه
((مُ دِ ثِ))
با هم سخن گفتن
تصویری از محادثه
تصویر محادثه
فرهنگ فارسی معین
محادثه
تکلم، سخن گویی، بایکدیگر تکلم کردن، بایکدیگرسخن گفتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محدثه
تصویر محدثه
(دخترانه)
مؤنث محدث، گوینده سخن،
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از محادثت
تصویر محادثت
سخن گفتن با هم، گفتگو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
حادث، پیشامد تازه، واقعه، رویداد، آسیب و بلا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محدثه
تصویر محدثه
تازه، نو
فرهنگ فارسی عمید
(شَ دَ)
با یکدیگر دستان آوردن. (منتهی الارب) ، با یکدیگر کشتی گرفتن. (از منتهی الارب) (از لسان العرب). مراوغه. (لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
سختی روزگار، عارضه
فرهنگ لغت هوشیار
مونث محدث جمع محدثات. یا اقوال محدثه (شرع و کلام)، همه اقوالی که راجع بمرتکب معاصی کبیره حادث شده و آن چنان بود که مرجئه ایشانرا مومن و ازارقه و برخی دیگر کافر میدانستند و حسن بصری منافق میشمرد. و اصل بن عطا همه این مرتب را انکار کرده و عقیده مشهور خود را آورده. مونث محدث جمع محدثات. مونث محدث جمع محدثات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
((دِ ثِ))
آن چه نو پدید آمده، رویداد، اتفاق، جمع حادثات، حوادث
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
پیشامد، پیش آمد، رخداد، رویداد، پدیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
حادثةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
Accident
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
accident
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
несчастный случай
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
दुर्घटना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
حادثہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
দুর্ঘটনা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
ajali
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
사고
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
事故
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
תאונה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
อุบัติเหตุ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
kecelakaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
Unfall
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
ongeluk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
accidente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
incidente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
acidente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
事故
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
нещасний випадок
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حادثه
تصویر حادثه
wypadek
دیکشنری فارسی به لهستانی