جدول جو
جدول جو

معنی مجیر - جستجوی لغت در جدول جو

مجیر
(پسرانه)
پناه دهنده، فریادرس، از نامهای خداوند
تصویری از مجیر
تصویر مجیر
فرهنگ نامهای ایرانی
مجیر
پناه دهنده، فریادرس
تصویری از مجیر
تصویر مجیر
فرهنگ فارسی عمید
مجیر
(مُ)
نامی ازنامهای خدای تعالی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
مجیر
(مُ)
دعای مجیر، نام دعائی که در کتب ادعیه مضبوط است و آغاز میشود به سبحانک یالله تعالیت... (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
مجیر
(مُ)
پناه دهنده و دستگیر. (آنندراج) (غیاث). زنهاردهنده و پناه دهنده و پناه دهنده از جور وزبردستی. (ناظم الاطباء). آنکه زنهار دهد. زنهاردار. فریادرس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
ای وزارت را جلال و آفرینش را کمال
ای جهان را صدر و دین را مجد و دنیا رامجیر.
انوری.
امیرابوالفوارس بی ظهیر و مجیربماند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 391).
پرده ای ستار از ما وامگیر
باش اندر امتحان ما را مجیر.
مولوی.
این لباسی که ز سرما شد مجیر
حق دهد او را مزاج زمهریر.
مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 384).
یا مجیرالعقل فتان الحجی
ما سواک للعقول مرتجی.
مولوی
لغت نامه دهخدا
مجیر
(مُ جَیْ یَ)
حوض مجیر، حوض کوچک، حوض دورتک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). حوض عمیق. (از اقرب الموارد) ، حوض گچ کار. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). حوض آهک کاری شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مجیر
پناه دهنده و دستگیر، فریادرس
تصویری از مجیر
تصویر مجیر
فرهنگ لغت هوشیار
مجیر
((مُ))
پناه دهنده، فریادرس
تصویری از مجیر
تصویر مجیر
فرهنگ فارسی معین
مجیر
صفت پشتیبان، حامی، دستگیر، فریادرس، مدافع، پناه دهنده، غوث
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آجیر
تصویر آجیر
(پسرانه)
آژیر، در گویش خراسان به معنی محتاط، کوشا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مجید
تصویر مجید
(پسرانه)
دارای قدر و مرتب عالی، گرامی، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مجری
تصویر مجری
صندوق کوچک فلزی یا چوبی، صندوقچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجار
تصویر مجار
قومی از مردم مجارستان، از مردم این قوم، مربوط به مجار مثلاً سرزمین های مجار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجید
تصویر مجید
بزرگوار، گرامی، شریف، بلندپایه، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجید
تصویر مجید
کسی که کار نیکو بکند یا چیزی نیکو بیاورد، نیکو آورنده
شاعری که شعر نیکو بگوید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجیب
تصویر مجیب
جواب دهنده، پاسخ دهنده، آنکه حاجت را برآورده می کند، اجابت کننده، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجمر
تصویر مجمر
ظرفی که در آن آتش می ریزند، آتشدان، عودسوز، بوی سوز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجیر
تصویر اجیر
کسی که با گرفتن دستمزد برای دیگری کار می کند، مزدور، مزدگیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجری
تصویر مجری
کسی که امری را اجرا کند، اجرا کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجدر
تصویر مجدر
کسی که آبله درآورده، آبله دار، آبله رو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجبر
تصویر مجبر
شکسته بند
فرهنگ لغت هوشیار
پرگ دهنده، سر پرست تملق چرب زبانی. یا مجیز کسی را گفتن، تملق گفتن از او: تا کی باید مجیز آسیابان را بگوییم ک اجازه دهنده رخصت دهنده، ولی و مصلح امر یتیم، بنده ماذون در تجارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجید
تصویر مجید
بزرگوار و شریف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجیب
تصویر مجیب
جواب دهنده، پاسخگوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجیر
تصویر عجیر
نامرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجیر
تصویر سجیر
یار و دوست خالص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شجیر
تصویر شجیر
درختناک پردرخت، بیگانه، شمشیر، دوست پست ناجور، هیچکاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجیر
تصویر تجیر
نام طایفه ای از قبیله کنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خجیر
تصویر خجیر
خوب، زیبا، جمیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمیر
تصویر جمیر
گرد گاه، موی بافته، شب تار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثجیر
تصویر ثجیر
کنجاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجیر
تصویر اجیر
مزدور، مزد بگیر
فرهنگ لغت هوشیار
آمدن آمدن مقابل ذهاب: نه بی عبارت او خلق را قیام و قعود نه بی اجازت او روز را مجیء و ذهاب. (عثمان مختاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجیر
تصویر اجیر
مزدور، دست نشانده، مزد بگیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجری
تصویر مجری
گوینده
فرهنگ واژه فارسی سره