پناه دهنده و دستگیر. (آنندراج) (غیاث). زنهاردهنده و پناه دهنده و پناه دهنده از جور وزبردستی. (ناظم الاطباء). آنکه زنهار دهد. زنهاردار. فریادرس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ای وزارت را جلال و آفرینش را کمال ای جهان را صدر و دین را مجد و دنیا رامجیر. انوری. امیرابوالفوارس بی ظهیر و مجیربماند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 391). پرده ای ستار از ما وامگیر باش اندر امتحان ما را مجیر. مولوی. این لباسی که ز سرما شد مجیر حق دهد او را مزاج زمهریر. مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 384). یا مجیرالعقل فتان الحجی ما سواک للعقول مرتجی. مولوی
پناه دهنده و دستگیر. (آنندراج) (غیاث). زنهاردهنده و پناه دهنده و پناه دهنده از جور وزبردستی. (ناظم الاطباء). آنکه زنهار دهد. زنهاردار. فریادرس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ای وزارت را جلال و آفرینش را کمال ای جهان را صدر و دین را مجد و دنیا رامجیر. انوری. امیرابوالفوارس بی ظهیر و مجیربماند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 391). پرده ای ستار از ما وامگیر باش اندر امتحان ما را مجیر. مولوی. این لباسی که ز سرما شد مجیر حق دهد او را مزاج زمهریر. مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 384). یا مجیرالعقل فتان الحجی ما سواک للعقول مرتجی. مولوی
پرگ دهنده، سر پرست تملق چرب زبانی. یا مجیز کسی را گفتن، تملق گفتن از او: تا کی باید مجیز آسیابان را بگوییم ک اجازه دهنده رخصت دهنده، ولی و مصلح امر یتیم، بنده ماذون در تجارت
پرگ دهنده، سر پرست تملق چرب زبانی. یا مجیز کسی را گفتن، تملق گفتن از او: تا کی باید مجیز آسیابان را بگوییم ک اجازه دهنده رخصت دهنده، ولی و مصلح امر یتیم، بنده ماذون در تجارت