جدول جو
جدول جو

معنی مجهاض - جستجوی لغت در جدول جو

مجهاض
(مِ)
ناقه که عادتش بچه افکندن باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). ماده شتری که عادت وی بچه افکندن بود. ج، مجاهیض. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حِ دِ فِ / فَ)
شتابانیدن.
لغت نامه دهخدا
(مِ)
کسی که عادت دارد که سخن آشکارا گوید. مجهر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سخن و آواز بلند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
استخوان شکسته بعد گرفتگی. (منتهی الارب). استخوان شکستۀ جبیره کرده که از سر نو آن را بشکنند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ هَِ)
ناقه که بچۀ تمام خلقت افکند که پشم برآورده باشد. ج، مجاهیض. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ناقه مجهض،ماده شتری که بچه تمام خلقت افکند. ج، مجاهض و مجاهیض و چنین است ناقه مجهضه، چیره شونده بر کسی برای خلاصی دیگری. و رجوع به اجهاض شود، شتاباننده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ هََ)
بچۀ افتاده. (منتهی الارب). بچۀ سقط شده و از شکم افتاده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جهاض
تصویر جهاض
پیلو (مسواک) اراک
فرهنگ لغت هوشیار