- مجموع
- گردایش، هم فزون
معنی مجموع - جستجوی لغت در جدول جو
- مجموع
- گرد آورنده از هر جای، فراهم آمده، همه و همگی و تمام، جمیع، جملگی، جمله
- مجموع ((مَ))
- گرد آمده، گرد آورده شده، حاصل جمع (ریاضی)، مجموعاً، همگی
- مجموع
- حاصل اضافه شدن چند چیز به هم، جمع، کل، گردآمده، گردآورده شده، مجموعه، کنایه از آسوده، راحت، خاطر جمع، همگی، کلاً، جمعاً
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انبوهه، گردآور، کوده، گردایه، گردآیه، گردآورد، جنگ
روی هم
آنچه از اجزای کوچک تر تشکیل شود، کتاب یا هر گونه نوشته ای که از بخش ها و موضوعات گوناگون تهیه شده باشد، مجموع، اشیای قیمتی یا هنری که در یک جا جمع شده باشند، کلکسیون، جای جمع شدن، مجمع، برای مثال ای روی دلارایت مجموعۀ زیبایی / مجموع چه غم دارد از من که پریشانم (سعدی۲ - ۵۰۹)
جمع شده و گرد آمده و گرد آورنده و فراهم آمده
جملگی، همگی
Cumulative
Collection, Compilation, Series
cumulativo
coleção, compilação, série
kumulativ
Sammlung, Zusammenstellung, Serie
kumulatywny
kolekcja, kompilacja, seria
кумулятивный
коллекция , компиляция , серия
кумулятивний
колекція , компіляція , серія
cumulatief
collectie, compilatie, serie
acumulativo
colección, recopilación, serie
cumulatif
collection, compilation, série
cumulativo
collezione, compilazione, serie
संचयी
संग्रह , संकलन , श्रृंखला
kumulatif
koleksi, kompilasi, seri