جدول جو
جدول جو

معنی مجشاب - جستجوی لغت در جدول جو

مجشاب(مِ)
طعام مجشاب، طعام خشن و درشت یا بی نان خورش. جشب. جشب. جشنیب. مجشوب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجاب
تصویر مجاب
پاسخ داده شده، کسی که قانع شده
فرهنگ فارسی عمید
(مِجْ)
آلت برنده و کارد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
طعام مجشوب، طعام درشت و خشن. (ناظم الاطباء). و رجوع به مجشاب شود، نیم کوب شده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
زمین که هیچ نرویاند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). ج، مجادیب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
پیراهن پوشیده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، گذرنده از چیزی. (ناظم الاطباء). برندۀ مسافت. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
ارض معشاب، زمین گیاهناک. ج، معاشیب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ جَشْ شِ)
رجل مجشب، مرد بدزندگانی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آن که معیشتی خشن دارد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
جواب داده شده. (از منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث). جواب داده و پاسخ داده. (ناظم الاطباء). پاسخ کرده. پاسخ شنیده. که وی را پاسخ داده باشند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مجاب الدعوه، کسی که دعای وی پذیرفته و قبول گردد. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
، قبول کرده شده. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مأخوذ از تازی، ساکت شده در مباحثه و مناقشه و گفتگو. (ناظم الاطباء) مغلوب در مناظره. مفحم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مجداب
تصویر مجداب
نا رویا زمینی که هیچ چیز در آن نروید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخشاب
تصویر مخشاب
کوتاه و ستبر: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاب
تصویر مجاب
جواب داده شده، پاسخ کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجداب
تصویر مجداب
((مِ))
زمینی که هیچ چیز در آن نروید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجاب
تصویر مجاب
((مُ))
جواب داده، پاسخ داده شده
فرهنگ فارسی معین
پذیرا، راضی، رضا، متقاعد، تسلیم، مغلوب
فرهنگ واژه مترادف متضاد