جدول جو
جدول جو

معنی مجز - جستجوی لغت در جدول جو

مجز
(مِ جَزز)
داس، دو کارد فریز. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنچه بدان موی یا پشم را برند و تراشند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجزا
تصویر مجزا
سواکرده شده، جداشده، تجزیه شده، جزءجزءشده
فرهنگ فارسی عمید
(مِ زَ)
بددل. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ زِ)
بسیاردهنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). سخی و جوانمرد و بسیاردهنده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ جَزْ زِ)
پرکننده مشک را. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بددلی کننده و عاجز گردنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). بددل و عاجز و ضعیف. (ناظم الاطباء) ، کسی که سکوت می ورزد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مِ زَ)
سقاء مجزم، مشک پر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پر و گویند سقاء مجزم. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ شَ حَ)
بی نیاز کردن از چیزی یا کسی، مجزاه (م / م ) ، لغتی است در همزه. (از منتهی الارب). و رجوع به مجزء (م ز ء / م ز ء) شود
لغت نامه دهخدا
(مَ زی ی)
جزاداده شده. پاداش داده شده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : الناس مجزیون باعمالهم. (امثال و حکم ج 1 ص 276)
لغت نامه دهخدا
(مُ زِ)
ناشکیبا گرداننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی یا چیزی که ناشکیبا می کند و زاری می آورد، آنکه هراس می آورد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مجزم
تصویر مجزم
آوند پر لبریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجزب
تصویر مجزب
نیکو روش و پاک سیرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
پاره پاره کرده شده، جز جز و علیحده کرده شده، تجزیه شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
((مُ جَ زّ))
جدا شده، تجزیه شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
متفرّقٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
Secluded
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
isolé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
odosobniony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
隠れた
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
isolado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
الگے
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
สันโดษ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
mbali
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
隐蔽的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
уединенный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
מבודד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
외진
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
terpencil
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
abgelegen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
एकांत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
isolato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
aislado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
afgelegen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
відокремлений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مجزا
تصویر مجزا
একান্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی