جدول جو
جدول جو

معنی مجرهم - جستجوی لغت در جدول جو

مجرهم
(مُ جَ هَِ)
رجل مجرهم، مرد دلیر و با کوشش در حرب وجز آن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجره
تصویر مجره
کهکشان، مجموعه ای شامل میلیون ها ستاره که به دور یک محور می چرخند، کاهنگان، آسمان درّه، تنین فلک، راه حاجیان، کاهکشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجرم
تصویر مجرم
کسی که مرتکب جرم شده، بزه کار، گناهکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرهم
تصویر مرهم
هر دارویی که روی زخم بگذارند
مرهم کافوری: ترکیبی از کافور، روغن زیتون و یک مرهم ساده که برای تسکین درد روی عضوی که درد می کند می مالند
فرهنگ فارسی عمید
(مُ جَرْ رَ مَ)
مؤنث مجرم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به مجرم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ رَ هَِ م م)
شتر صعب سرکش که گاهی روی رسن ندیده، جوان معتدل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جوان تمام بالا. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
بزرگ تن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ رَ هَِ دد)
شتاب رفتار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تندرو. (از اقرب الموارد) ، لیل مجرهد، شب دراز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ هََ)
رجل مدرهم، مرد بسیاردرهم. (منتهی الارب). بسیاردرم و مالدار. (مهذب الاسماء) (دستورالاخوان) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، صاحب شکل مستدیر چون درهم. (یادداشت مؤلف) : هی (اکلیل الملک) حشیشه ذات ورق مدرهم. (ابن بیطار، یادداشت مؤلف)، به صورت درهم نگارکرده. به نقش درهم کرده. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مُ رَ هَِم م)
شیخ مدرهم، پیر برجای مانده. (منتهی الارب). سخت پیر. (مهذب الاسماء). پیر سالخورده که دندانهایش بر اثر کثرت سن فروریخته است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مجرمه
تصویر مجرمه
مونث مجرم
فرهنگ لغت هوشیار
راه کهکشان، آسمان دره، کهکشان و آن خط سفیدی است که به شب در آسمان دیده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجرم
تصویر مجرم
گناهکار، بزه مند، مذنب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرهم
تصویر مرهم
آنچه بر جراحت نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرهم
تصویر مرهم
((مَ هَ))
هر دارویی که روی زخم بگذارند تا بهبود یابد، جمع مراهم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجرم
تصویر مجرم
((مُ رِ))
گناهکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجره
تصویر مجره
((مَ جَ رَّ))
کهکشان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجرم
تصویر مجرم
بزه کار، بزهکار، تبهکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجرم
تصویر مجرم
Delinquent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مجرم
تصویر مجرم
délinquant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مجرم
تصویر مجرم
עבריין
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مجرم
تصویر مجرم
범죄자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مجرم
تصویر مجرم
penjahat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مجرم
تصویر مجرم
অপরাধী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مجرم
تصویر مجرم
अपराधी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مجرم
تصویر مجرم
straffällig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مجرم
تصویر مجرم
delinquente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مجرم
تصویر مجرم
delincuente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مجرم
تصویر مجرم
delinquent
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مجرم
تصویر مجرم
правопорушник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مجرم
تصویر مجرم
правонарушитель
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مجرم
تصویر مجرم
przestępca
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مجرم
تصویر مجرم
delinquente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مجرم
تصویر مجرم
违法的
دیکشنری فارسی به چینی