مجرم بودن. گناهکار بودن. و رجوع به مجرم شود. - قرار مجرمیت، (اصطلاح حقوقی) در دادرسی کیفری قراری که بازپرس در صورت کفایت دلیلهای جرم برای اثبات تقصیر متهم صادر می کند. (ترمینولوژی حقوق، تألیف جعفری لنگرودی). و رجوع به مجرم (اصطلاح حقوقی) شود
مجرم بودن. گناهکار بودن. و رجوع به مجرم شود. - قرار مجرمیت، (اصطلاح حقوقی) در دادرسی کیفری قراری که بازپرس در صورت کفایت دلیلهای جرم برای اثبات تقصیر متهم صادر می کند. (ترمینولوژی حقوق، تألیف جعفری لنگرودی). و رجوع به مجرم (اصطلاح حقوقی) شود
جمع واژۀ مجرده. رجوع به مجرده و مجرد شود، عبارت از عقول عشره و نزد بعضی ارواح و ملایک. (غیاث) (آنندراج). چیزهای بی ماده مانند ملائکه و عقول و جز آن. (ناظم الاطباء). عقول و نفوس را گویند. (فرهنگ علوم عقلی تألیف سیدجعفر سجادی). عقول. مقابل جسمانیات. که جسمانی نباشند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
جَمعِ واژۀ مجرده. رجوع به مجرده و مجرد شود، عبارت از عقول عشره و نزد بعضی ارواح و ملایک. (غیاث) (آنندراج). چیزهای بی ماده مانند ملائکه و عقول و جز آن. (ناظم الاطباء). عقول و نفوس را گویند. (فرهنگ علوم عقلی تألیف سیدجعفر سجادی). عقول. مقابل جسمانیات. که جسمانی نباشند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
ستیزیدن، خصومت کردن با کسی، ستیزه خصومت: گفتم نباید که در میدان مکاشفه و مجادله افتد، مباحثه در مسئله ای (علمی ادبی دینی و غیره) بطوری که هر یک از طرفین بخواهد رای خود را بر دیگری تحمیل کند
ستیزیدن، خصومت کردن با کسی، ستیزه خصومت: گفتم نباید که در میدان مکاشفه و مجادله افتد، مباحثه در مسئله ای (علمی ادبی دینی و غیره) بطوری که هر یک از طرفین بخواهد رای خود را بر دیگری تحمیل کند
جمع مجرب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : تشکیل مصلحت خانه ملفقه از عقلا وقت و مجربین عصر. . ، جمع مجرب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مجرب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : تشکیل مصلحت خانه ملفقه از عقلا وقت و مجربین عصر. . ، جمع مجرب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)