نام عید یهودیان که روز چهاردهم از آذار منعقد می گردد وآن را ’بوری’ نیز می نامند. (از التفهیم ص 246). جهودان در عید بوری یا پوریم کتابی می خوانند که آن را به زبان عبری ’مغیلا’ می گویند و گویا کلمه مجلۀ عربی به معنی صحیفه و کراسه از همین لفظ گرفته شده است. (حاشیۀ التفهیم ص 246). و رجوع به دو مادۀ قبل شود
نام عید یهودیان که روز چهاردهم از آذار منعقد می گردد وآن را ’بوری’ نیز می نامند. (از التفهیم ص 246). جهودان در عید بوری یا پوریم کتابی می خوانند که آن را به زبان عبری ’مغیلا’ می گویند و گویا کلمه مجلۀ عربی به معنی صحیفه و کراسه از همین لفظ گرفته شده است. (حاشیۀ التفهیم ص 246). و رجوع به دو مادۀ قبل شود
نام بازاری قریب به مکۀ معظمه. (غیاث) (آنندراج). نام بازاری در زمان جاهلیت. (ناظم الاطباء). نام بازاری است که در زمان جاهلیت در محلی نرسیده به ظهران و در عشر سوم ذی القعده دایر می کردند و قبل از آن سوق عکاظ دایر می شد. و بعضی گویند شهری است در چند میلی مکه. (از معجم البلدان). بازار گاهی میان عکاظ و مکه است و در اواسط یا اواخر ماه ذی القعده در آنجابازاری بوده است قبایل عرب مجاور را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
نام بازاری قریب به مکۀ معظمه. (غیاث) (آنندراج). نام بازاری در زمان جاهلیت. (ناظم الاطباء). نام بازاری است که در زمان جاهلیت در محلی نرسیده به ظهران و در عشر سوم ذی القعده دایر می کردند و قبل از آن سوق عکاظ دایر می شد. و بعضی گویند شهری است در چند میلی مکه. (از معجم البلدان). بازار گاهی میان عکاظ و مکه است و در اواسط یا اواخر ماه ذی القعده در آنجابازاری بوده است قبایل عرب مجاور را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
آنچه که همچون کتاب و رساله ای از اخبار و موضوعات و مقالات مختلف هفته ای یا پانزده روزی یا ماهی و جز آن طبع کنند و انتشار دهند. ج، مجلات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مادۀ قبل و بعد شود
آنچه که همچون کتاب و رساله ای از اخبار و موضوعات و مقالات مختلف هفته ای یا پانزده روزی یا ماهی و جز آن طبع کنند و انتشار دهند. ج، مجلات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مادۀ قبل و بعد شود
از ’ج ل ل’، صحیفۀ حکمت. (تعریفات جرجانی). کتاب حکمت و ادب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). صحیفه ای که در آن حکمت باشد. گویند: قراء مجله لقمان، یعنی صحیفۀ لقمان را خواند. و ابن الاعرابی گوید: ’از اعرابیی در حالی که کراسه ای در دست داشتم پرسیدم مجله چیست جواب داد همان که در دست توست’. و اصل معنی در این ماده، استداره و ارتفاع است. (از اقرب الموارد). مأخوذ از عبری ’مگلت’ (نام کتاب استر و مردخای تورات). کراسه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کراس و آن مأخوذ از ’مگلتو’ آرامی است. (از غرائب اللغه العربیه تألیف الاب رفائیل نخله الیسوعی). و رجوع به دو مادۀ بعد و حشوارش شود، هر چه باشد از کتاب بزرگ. ج، مجال ّ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
از ’ج ل ل’، صحیفۀ حکمت. (تعریفات جرجانی). کتاب حکمت و ادب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). صحیفه ای که در آن حکمت باشد. گویند: قراء مجله لقمان، یعنی صحیفۀ لقمان را خواند. و ابن الاعرابی گوید: ’از اعرابیی در حالی که کراسه ای در دست داشتم پرسیدم مجله چیست جواب داد همان که در دست توست’. و اصل معنی در این ماده، استداره و ارتفاع است. (از اقرب الموارد). مأخوذ از عبری ’مگلت’ (نام کتاب استر و مردخای تورات). کراسه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کراس و آن مأخوذ از ’مگلتو’ آرامی است. (از غرائب اللغه العربیه تألیف الاب رفائیل نخله الیسوعی). و رجوع به دو مادۀ بعد و حشوارش شود، هر چه باشد از کتاب بزرگ. ج، مَجال ّ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
گوسپند لاغر. (منتهی الارب). گوسپند لاغر و نیز گوسپندی که بواسطۀ بارداری شکم وی کلان گشته ولاغر گردد و نتواند برخیزد. (ناظم الاطباء). گوسپندی که از بزرگی بار شکم لاغر گردد. (از اقرب الموارد)
گوسپند لاغر. (منتهی الارب). گوسپند لاغر و نیز گوسپندی که بواسطۀ بارداری شکم وی کلان گشته ولاغر گردد و نتواند برخیزد. (ناظم الاطباء). گوسپندی که از بزرگی بار شکم لاغر گردد. (از اقرب الموارد)