جدول جو
جدول جو

معنی مجاورت - جستجوی لغت در جدول جو

مجاورت
همسایگی کردن با کسی، در جوار کسی یا جایی به سر بردن، همسایگی
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
فرهنگ فارسی عمید
مجاورت
مجاور بودن همسایه بودن در جوار کسی بودن، در مکانی مقدس اقامت گزیدن: و بترخیص حضرت نادری مجاورت آستان عرش بنیان را اختیار و در آن اوان در آنجا می بود، همسایگی، نزدیکی: ... آتش اندر نیستانی افتد هر چه خشک باشد بسوزد و از جهت مجاورت خشک بسیار تر نیز بسوزد
فرهنگ لغت هوشیار
مجاورت
((مُ وَ رَ))
همسایگی، نزدیکی
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
فرهنگ فارسی معین
مجاورت
حوالی، نزدیکی، همسایگی، هم جواری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مجاورت
القرب
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
دیکشنری فارسی به عربی
مجاورت
Juxtaposition, Vicinity
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مجاورت
juxtaposition, proximité
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مجاورت
justaposição, vizinhança
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مجاورت
Nebeneinanderstellung, Nähe
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
دیکشنری فارسی به آلمانی
مجاورت
zestawienie, bliskość
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
دیکشنری فارسی به لهستانی
مجاورت
соположение , близость
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
دیکشنری فارسی به روسی
مجاورت
зіставлення , близькість
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
دیکشنری فارسی به اوکراینی
مجاورت
naastplaatsing, nabijheid
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
دیکشنری فارسی به هلندی
مجاورت
yuxtaposición, vecindad
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
مجاورت
تقابل , قربت
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
دیکشنری فارسی به اردو
مجاورت
giustapposizione, vicinanza
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
مجاورت
การวางเคียงข้าง , ความใกล้เคียง
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
دیکشنری فارسی به تایلندی
مجاورت
mlinganisho, karibu
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
دیکشنری فارسی به سواحیلی
مجاورت
並置 , 近隣
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
دیکشنری فارسی به ژاپنی
مجاورت
并列 , 附近
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
دیکشنری فارسی به چینی
مجاورت
הצמדה , קֵרוּבָה
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
دیکشنری فارسی به عبری
مجاورت
yan yana koyma, yakınlık
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
مجاورت
penempatan bersebelahan, kedekatan
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
مجاورت
সমান্তরাল স্থাপন , নিকটবর্তীতা
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
دیکشنری فارسی به بنگالی
مجاورت
निकटता , निकटता
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
دیکشنری فارسی به هندی
مجاورت
병렬 , 근접성
تصویری از مجاورت
تصویر مجاورت
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجاوزت
تصویر مجاوزت
از جایی گذشتن، از گناه کسی در گذشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مساورت
تصویر مساورت
بر یکدیگر جستن، با یکدیگر جست و خیز کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محاورت
تصویر محاورت
محاوره: مرد از محاورت او بجان رنجیدی و از مجاورت او چاره ندیدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاوبت
تصویر مجاوبت
یکدیگر را جواب دادن پاسخ دادن بپرسشهای همدیگر جمع مجاوبات
فرهنگ لغت هوشیار
مجاوره در فارسی مونث مجاور: همسایه همسامان هم ویمند، زنهار گیر زن مجاورت در فارسی همسایگی، نزدیکی در کناری همکناری، نشینندگی در جایگاهی اشویی گوشه گیری زنهار گیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاوزت
تصویر مجاوزت
از جایی گذشتن، عقب انداختن کسی را و گذشتن از وی
فرهنگ لغت هوشیار
با هم جولان کردن با یکدیگر گشتن در نبرد: اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و بمجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند
فرهنگ لغت هوشیار
با کسی روبرو جنگ کردن، دشمنی کردن، دشنام دادن، آواز بلند کردن، آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مساورت
تصویر مساورت
جست و خیز کردن، حمله کردن بسوی یکدیگر بریکدیگر برجستن
فرهنگ لغت هوشیار