حالت و عمل کسی که جدل کند و ستیزه در سخن پیش آرد. (فرهنگ نوادر لغات کلیات شمس چ فروزانفر) : این خبر و مجادلی، نیست نشان یکدلی گردن این خبر بزن شحنۀ کبریا تویی. مولوی (فرهنگ نوادر لغات کلیات شمس، ایضاً)
حالت و عمل کسی که جدل کند و ستیزه در سخن پیش آرد. (فرهنگ نوادر لغات کلیات شمس چ فروزانفر) : این خبر و مجادلی، نیست نشان یکدلی گردن این خبر بزن شحنۀ کبریا تویی. مولوی (فرهنگ نوادر لغات کلیات شمس، ایضاً)
مجادله: جایی که ببر و هزبر، ریزان و گریزان روند، ارانب و ثعالب را مجال مجادلت ممکن نگردد. (ترجمه تاریخ یمینی چ شعار ص 280). با یکی از همگنان با سببی از اسباب خصومت آغاز نهاد و میان ایشان به مجادلت کشید. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 405). و رجوع به مجادله و مجادله شود
مجادله: جایی که ببر و هزبر، ریزان و گریزان روند، ارانب و ثعالب را مجال مجادلت ممکن نگردد. (ترجمه تاریخ یمینی چ شعار ص 280). با یکی از همگنان با سببی از اسباب خصومت آغاز نهاد و میان ایشان به مجادلت کشید. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 405). و رجوع به مجادله و مجادله شود
با کسی واکاویدن در خصومت. (زوزنی). پیکار سخت کردن با یکدیگر. (تاج المصادر بیهقی). با کسی پیکار کردن. (ترجمان القرآن). جدال. خصومت کردن با کسی. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). مخاصمۀ شدید کردن با کسی و منه قول القرآن) : و جادلهم بالتی هی احسن. (از اقرب الموارد)
با کسی واکاویدن در خصومت. (زوزنی). پیکار سخت کردن با یکدیگر. (تاج المصادر بیهقی). با کسی پیکار کردن. (ترجمان القرآن). جدال. خصومت کردن با کسی. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). مخاصمۀ شدید کردن با کسی و منه قول القرآن) : و جادلهم بالتی هی احسن. (از اقرب الموارد)
خصومت و ستیزگی و منازعه. (ناظم الاطباء). جدال. کشمکش. ستیزه. مخاصمت. خصومت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : آن مجادله میان هر دو برادر قائم بود تا هم سلطان میان ایشان به وساطت برخاست. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 335). او در مجادله مقام خویش بشناخت و بدانست که خود را بدین سفارت در ورطۀ هلاک انداخته است. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 400) ، مباحثه. (ناظم الاطباء). مناظره. مناقشه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). به معنی مناظره است اما نه برای اظهار صواب بلکه برای الزام خصم، پس اگر مجادله کننده در عین حال جواب دهنده باشد کوشش او بر آن است که کسی را ملزم نسازد و خود را نیز از الزام غیر، مصون دارد. و هرگاه سؤال کننده باشد باید سعی کند که مخاطب خود را ملزم سازد و گاه سائل و مجیب هر دو مجادله کننده باشد چنانکه در رشیدیه گفته. سید سند در شرح مواقف در مقصد ششم از مرصد نظر گوید: این مجادله حرام است اما مجادله ای که در راه ظاهر و روشن کردن حقیقت باشد و بخواهند باطلی را مضمحل سازند به چنین مجادله ای هرمسلم مؤمنی شرعاً مأموریت دارد چنانکه حق عزاسمه فرماید. و جادلهم بالتی هی احسن. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 242). مناظره است برای الزام خصم یا اظهار صواب و برای الزام خصم حرام است و اما برای اظهار حق و ابطال باطل مأمور به است البته با شرایط خاص و در قرآن است: و جادلهم بالتی هی احسن. (فرهنگ علوم، تألیف سید جعفر سجادی) : پس از مجادلۀبسیار میعادی معین گشت. (کلیله و دمنه). گفتند یکی طبیبی است کرمانی و دیگری منجمی یونانی، امروز میقات مجادله و میعاد مقابلۀ ایشان است. (مقامات حمیدی). نه هرکه در مجادله چست در معامله درست. (گلستان)
خصومت و ستیزگی و منازعه. (ناظم الاطباء). جدال. کشمکش. ستیزه. مخاصمت. خصومت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : آن مجادله میان هر دو برادر قائم بود تا هم سلطان میان ایشان به وساطت برخاست. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 335). او در مجادله مقام خویش بشناخت و بدانست که خود را بدین سفارت در ورطۀ هلاک انداخته است. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 400) ، مباحثه. (ناظم الاطباء). مناظره. مناقشه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). به معنی مناظره است اما نه برای اظهار صواب بلکه برای الزام خصم، پس اگر مجادله کننده در عین حال جواب دهنده باشد کوشش او بر آن است که کسی را ملزم نسازد و خود را نیز از الزام غیر، مصون دارد. و هرگاه سؤال کننده باشد باید سعی کند که مخاطب خود را ملزم سازد و گاه سائل و مجیب هر دو مجادله کننده باشد چنانکه در رشیدیه گفته. سید سند در شرح مواقف در مقصد ششم از مرصد نظر گوید: این مجادله حرام است اما مجادله ای که در راه ظاهر و روشن کردن حقیقت باشد و بخواهند باطلی را مضمحل سازند به چنین مجادله ای هرمسلم مؤمنی شرعاً مأموریت دارد چنانکه حق عزاسمه فرماید. و جادلهم بالتی هی احسن. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 242). مناظره است برای الزام خصم یا اظهار صواب و برای الزام خصم حرام است و اما برای اظهار حق و ابطال باطل مأمور به است البته با شرایط خاص و در قرآن است: و جادلهم بالتی هی احسن. (فرهنگ علوم، تألیف سید جعفر سجادی) : پس از مجادلۀبسیار میعادی معین گشت. (کلیله و دمنه). گفتند یکی طبیبی است کرمانی و دیگری منجمی یونانی، امروز میقات مجادله و میعاد مقابلۀ ایشان است. (مقامات حمیدی). نه هرکه در مجادله چست در معامله درست. (گلستان)
ستیزیدن، خصومت کردن با کسی، ستیزه خصومت: گفتم نباید که در میدان مکاشفه و مجادله افتد، مباحثه در مسئله ای (علمی ادبی دینی و غیره) بطوری که هر یک از طرفین بخواهد رای خود را بر دیگری تحمیل کند
ستیزیدن، خصومت کردن با کسی، ستیزه خصومت: گفتم نباید که در میدان مکاشفه و مجادله افتد، مباحثه در مسئله ای (علمی ادبی دینی و غیره) بطوری که هر یک از طرفین بخواهد رای خود را بر دیگری تحمیل کند