جدول جو
جدول جو

معنی مجادله - جستجوی لغت در جدول جو

مجادله
نزاع و خصومت کردن، با هم جدال کردن، ستیزه، دشمنی، سورۀ پنجاه و هشتم قرآن کریم دارای بیست و دو آیه
تصویری از مجادله
تصویر مجادله
فرهنگ فارسی عمید
مجادله
پیکار سخت کردن با یکدیگر، خصومت، جدال، کشمکش
تصویری از مجادله
تصویر مجادله
فرهنگ لغت هوشیار
مجادله
((مُ دِ لِ))
خصومت، جدال
تصویری از مجادله
تصویر مجادله
فرهنگ فارسی معین
مجادله
Contention
تصویری از مجادله
تصویر مجادله
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مجادله
contenda
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مجادله
Auseinandersetzung
دیکشنری فارسی به آلمانی
مجادله
kontrowersja
دیکشنری فارسی به لهستانی
مجادله
спор
دیکشنری فارسی به روسی
مجادله
суперечка
دیکشنری فارسی به اوکراینی
مجادله
geschil
دیکشنری فارسی به هلندی
مجادله
contienda
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
مجادله
contention
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مجادله
contesa
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
مجادله
विवाद
دیکشنری فارسی به هندی
مجادله
বিতর্ক
دیکشنری فارسی به بنگالی
مجادله
perselisihan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
مجادله
tartışma
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
مجادله
논쟁
دیکشنری فارسی به کره ای
مجادله
מַחְלֹוקֶת
دیکشنری فارسی به عبری
مجادله
争论
دیکشنری فارسی به چینی
مجادله
論争
دیکشنری فارسی به ژاپنی
مجادله
mizozo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
مجادله
การโต้แย้ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
مجادله
مشاجرةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
مجادله
جھگڑا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مبادله
تصویر مبادله
داد و ستد، هم گهولی، گهولش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معادله
تصویر معادله
هم چندی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مبادله
تصویر مبادله
با کسی چیزی بدل کردن، چیزی عوض چیز دیگر گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجامله
تصویر مجامله
چرب زبانی و خوشامدگویی، با کسی نیکویی و خوش رفتاری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معادله
تصویر معادله
برابر کردن، هم وزن کردن دو چیز، اندازه گرفتن میان دو چیز، هم چندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبادله
تصویر مبادله
معاوضه، تاخت زدن پایاپای
فرهنگ لغت هوشیار
مجاهله و مجاهلت در فارسی ستیزیدن در نادانی، پا فشاری در نادانی پافشاری کردن در جهل و نادانی، ستیزیدن با کسی در نادانی مقابل مجامله
فرهنگ لغت هوشیار
مجاولت در فارسی: همگردی در نبرد با هم جولان کردن با یکدیگر گشتن در نبرد: اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و بمجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند
فرهنگ لغت هوشیار
مجامله و مجاملت در فارسی نیکویی کردن، خوش سودایی (سودا معامله)، چربزبانی چاپلوسی
فرهنگ لغت هوشیار
ستیزیدن، خصومت کردن با کسی، ستیزه خصومت: گفتم نباید که در میدان مکاشفه و مجادله افتد، مباحثه در مسئله ای (علمی ادبی دینی و غیره) بطوری که هر یک از طرفین بخواهد رای خود را بر دیگری تحمیل کند
فرهنگ لغت هوشیار