جدول جو
جدول جو

معنی مجاثم - جستجوی لغت در جدول جو

مجاثم
(مَ ثِ)
جمع واژۀ مجثم (م ث / ث ) . (دهار) (ناظم الاطباء). رجوع به مجثم شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ رِ)
معاملات وداد و ستدهای تجارتی. (ناظم الاطباء) (از جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
زانو به زانو نشسته. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ ثَ / ثِ)
جای نشستن. (ناظم الاطباء). نشستنگاه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، جای سینه گستردن مرغ. ج، مجاثم. (ناظم الاطباء) ، خوابگاه. (دهار)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مواثم
تصویر مواثم
درنگی آهسته رو کسی که بهنگام راه رفتن درنگ کند
فرهنگ لغت هوشیار
نابود، تک افتاده، کرخت (بی حس) بر سینه خفته، تنها بر زمین افتاده افتاده، هلاک شده، برجای مانده، بی حسی وحرکت شده، جمع جاثمین
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ماثم ماثمه، بزه کاریها کیفر سزای گناه جمع ماثم و ماثمه خطاها بزه کاریها. جزای گناه پاداش بزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجثم
تصویر مجثم
جای نشستن، نشستنگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاثم
تصویر جاثم
((ثِ))
بر سینه خفته، هلاک شده
فرهنگ فارسی معین
بزهکاری ها، خطاها، ماثم ها، گناهان
متضاد: حسنات
فرهنگ واژه مترادف متضاد