جدول جو
جدول جو

معنی مثلثات - جستجوی لغت در جدول جو

مثلثات
قسمتی از ریاضیات که مثلث و شکلهای دیگر هندسه را بررسی و اجزای آن ها را حساب می کنند، در علوم ادبی شعرهایی که به سه زبان سروده شده
فرهنگ فارسی عمید
مثلثات
(مُ ثَلْ لَ)
جمع واژۀ مثلثه. رجوع به مثلثه شود.
- مثلثات اربع، مثلثات چهارگانه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ترکیب بعد و مثلثه شود.
- مثلثات افلاک، مراد از بروج افلاک است چرا که من جمله دوازده برج سه برج آتشی اند: حمل و اسد و قوس. و سه برج بادی: جوزا و میزان و دلو. وسه برج خاکی: ثور و سنبله و جدی. و سه برج آبی: سرطان و عقرب و حوت. (غیاث) (آنندراج). و رجوع به مثلثه شود.
، (اصطلاح هندسه) بخشی از علم ریاضی و موضوعش مطالعه و تعیین روابط بین اضلاع وزوایای مثلث و تعیین عناصر نامعلوم یک مثلث از روی اندازه های معلوم آن است. چون طول و زاویه دو کمیت متفاوتند در مثلثات از عوامل جدیدی که خطوط مثلثاتی نام دارند استفاده می کنند. در فرهنگ علمی آرد: بخشی ازریاضیات است که در آن اندازه گیری و تعیین اندازۀ مثلثها مورد بحث است. حل مثلث، بخش مهم مثلثات جدید را تشکیل می دهد اما نباید حل مثلث را تنها بخش مهم مثلثات دانست. مثلاً روشهای حل و بحث توابع مثلثاتی امروزه اهمیت زیادی دارد. مطالعۀ خواص این توابع و کاربرد آنها در مسائل مختلف ریاضیات و فیزیک بعلاوۀ حل مثلث، علم مثلثات را تشکیل میدهد. در مثلثات مسطحه هدف، حل مثلث مسطح است در حالی که در مثلثات کروی هدف، حل مثلث کروی است. (فرهنگ اصطلاحات علمی از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران). مثلثات بر دو قسم است: 1- مثلثات کروی، علمی است که ازمثلثی بحث می کند که در سطح کره قرار دارد یعنی اضلاع آن قوسهایی از دایرۀ عظیمه اند. در مثلثات ابتدا بین زوایا و خطوط نسبت هایی برقرار می کنند و با نامگذاری آنها و استفاده از آنها به مقصود اصلی که تعیین اجزای نامعلوم مثلث است می پردازند. 2- مثلثات مستوی، علمی است که از مثلثی بحث کند که در سطح مستوی قرار دارد یعنی موضوع این رشته از مثلثات مثلث مستوی است
لغت نامه دهخدا
مثلثات
جمع مثلثه، سه گوشگان تریزان جمع مثلثه (مثلث)، بخشی از علم ریاضی که موضوعش مطالعه و تعیین روابط بین اضلاع و زوایای مثلث و تعیین عناصر نا معلوم یک مثلث از روی اندازه های معلوم آن است. چون طول و زاویه دو کمیت متفاوتند در مثلثات از عوامل جدیدی که خطوط مثلثاتی نام دارند استفاده میکنند. مثلثات بر دو قسم است: یا مثلثات کروی. علمی است که از مثلثی بحث میکند که در سطح کره قرار دارد یعنی اضلاع آن قوسها یی از دایره عظیمه اند. در مثلثات ابتدا بین زوایا و خطوط نسبتهایی برقرار می کنند و با نامگذاری آنها بمقصود اصلی که تعیین اجزاء نا معلوم مثلث است می پردازند. یا مثلثات مستوی. علمی است که از مثلثی بحث کند که در سطح مستوی قرار دارد یعنی موضوع این رشته از مثلثات مثلث مستوی است
فرهنگ لغت هوشیار
مثلثات
((مُ ثَ لَ))
جمع مثلث، بخشی از علم ریاضی که موضوعش مطالعه و تعیین روابط بین اضلاع و زوایای مثلث و تعیین عناصر نامعلوم یک مثلث از روی اندازه های معلوم آن است
تصویری از مثلثات
تصویر مثلثات
فرهنگ فارسی معین
مثلثات
سگوشگان
تصویری از مثلثات
تصویر مثلثات
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مخلفات
تصویر مخلفات
اشیا و اموالی که از کسی باقی مانده، اشیا و لوازم خانه، خوردنی هایی که به عنوان چاشنی به غذای اصلی اضافه شده یا همراه آن خورده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محدثات
تصویر محدثات
همۀ موجوداتی که در زمین و آسمان و فضای کیهانی وجود دارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معلقات
تصویر معلقات
جمع واژۀ معلقه، بلاتکلیف، در علوم ادبی هر یک از هفت قصیده ای که در زمان جاهلیت از دیوار کعبه آویخته بودند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مالیات
تصویر مالیات
پولی که دولت از اشخاص و مؤسسات می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مثوبات
تصویر مثوبات
جمع واژۀ مثوبت، پاداش، جزا، جزای عمل خیر
فرهنگ فارسی عمید
(مُ ثَلْ لَ)
منسوب به مثلثات. رجوع به مثلثات شود
لغت نامه دهخدا
(مَ ثُ)
جمع واژۀ مثله. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به مثله شود
لغت نامه دهخدا
(مَ ثَ)
مثلها و ضرب المثلها. (ناظم الاطباء). و رجوع به مثل شود
لغت نامه دهخدا
جمع مولده، بر ساختگان فرزندان سه گانه سه گوهر جمع مولده تولید شده ها، موالید ثلاثه: جماد نبات و حیوان: (و چون مدار عمارت و آبادانی و بقای نضارت و حیات مولدات نباتی و حیوانی به آبست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثمرات
تصویر مثمرات
جمع مثمره، جمع مثمره
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مثلث، تریزان سه گوشگان جمع مثلث در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محدثات
تصویر محدثات
جمع محدثه (محدث)، جمع محدثه، جمع محدثه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مخلفه، مانداک ها مردری ها رخن ها، مانه ها جمع مخلفه. آنچه که از میت بمیراث مانده متروکات، اشیا و لوازم خانه: اثاثه ومخلفات خانه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مسلمه، زنان مسلمان، جمع مسلمه، باور شده ها آشکاره ها جمع مسلمه: جمیع مومنین و مومنات و مسلمین و مسلمات را توفیق راه راست کرامت فرمای، جمع مسلمه، مقدمه هایی بود که چون خصم تسلیم کند بروی بکارداری خواهی حق یا مشهور یا مقبول باش و خواهی مباش: و مسلمات مقدمه قیاس جدلی اند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مثوبه و مثوبه، پاداش ها مزدها جمع مثوبه (مثوبت) : و آنچه او رالله از کمال مکارم اخلاق و اعمال محاسن اعراق و اقتنا ذخایر مثوبات... ملکه شده است
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مطلقه، یله ها جمع مطلقه (مطلق) : مطلق ها، سازهایی که انگشتان دست چپ نوازنده برای ایجاد اصوات مختلف بر و سیمهای آن گذارده شود مقابل مقیدات، جمع مطلقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معلمات
تصویر معلمات
جمع معلمه، آموزندگان آتونان جمع معلمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغلظات
تصویر مغلظات
جمع مغلظه، مایه دار زفت ها جمع مغلظه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مولفه، نوشته ها ماتیکان ها، جمع مولفه، گرد آورندگان نویسندگان، جمع مولفه (مولف) تالیف شده ها تالیفات: مولفات این نویسنده ازین قرار است. . ، جمع مولفه. تصنیفات، کتابهای نوشته شده
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مثمنه، هشت پارگان جمع مثمنه (مثمن) : ... هر بحر که مثمن آن خوش آینده و مستعمل است در دایره مثمنات باید آورد و مسدس آنرا مجزوء آن دانست
فرهنگ لغت هوشیار
باج و خراج، سهمی است که بموجب اصل تعاون و بر وفق مقررات هر یک از سکنه کشور موظف است که از ثروت و در آمد خود بمنظور تامین هزینه های عمومی و حفظ منافع اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی کشور بقدر قدرت و توانائی خود بدولت بدهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثولات
تصویر مثولات
جمع مثله، اندامبری ها شکنجه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجلدات
تصویر مجلدات
کتابهای جلد شده
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مثال، نموده ها نمونه ها مانند ها فرمان ها گواه ها تندیس ها نگاره ها جمع مثال. یا مثالات مقیده. عبارت از خیالاتند و نمونه و شبح مثالات مطلقه اند و عالم روحانی اند که خدای متعال آنها را آفریده است تا دلیل بر وجود عالم روحانی باشند و ارباب کشف مثالات مقیده را متصل باین عالم میدانند و مستنیر از عالم روحانی و برای هر یک از موجوداتی که در عالم ملک اند مثال مقیدی است مانند خیال در عالم انسانی و مثال مقید نسبت بعالم مانند خیال است نسبت بانسان و سالک هر گاه در سیر خود متصل شود بعالم مثال مطلق بواسطه عبور کردن از خیال مقید حقایق را آن طور که هست در یابد و ازین راه او را اطلاعی بر عین ثابت خود حاصل شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبلغات
تصویر مبلغات
جمع مبلغه، دین برداران جمع مبلغه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبثوثات
تصویر مبثوثات
جمع مبثوثه، پراکنده ها گسترده ها جمع مبثوثه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثلیثات
تصویر تثلیثات
جمع تثلیث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمثلات
تصویر تمثلات
جمع تمثل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثلثاتی
تصویر مثلثاتی
منسوب به مثلثات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مالیات
تصویر مالیات
باج، پاژ
فرهنگ واژه فارسی سره