جدول جو
جدول جو

معنی مثل - جستجوی لغت در جدول جو

مثل
مانند، نمونه
تصویری از مثل
تصویر مثل
فرهنگ واژه فارسی سره
مثل
الگوهای فناناپذیر موجودات عالم ماده، جمع واژۀ مثال
تصویری از مثل
تصویر مثل
فرهنگ فارسی عمید
مثل
کلامی کوتاه و کلیشه ای برای بیان معنایی عمیق که میان مردم مشهور است،
داستان، ضرب المثل، نمونه، مثال، صفت، حالت، قصه، داستان
مثل سائر: مثلی که میان مردم رایج باشد و همه کس بگوید، ضرب المثل
مثل زدن: ذکر کردن به موقع مثل، ذکر کردن مثال، تشبیه کردن
تصویری از مثل
تصویر مثل
فرهنگ فارسی عمید
مثل
نظیر، مانند، همتا، قصه
تصویری از مثل
تصویر مثل
فرهنگ لغت هوشیار
مثل
((مُ ثُ))
جمع مثال، مانندها، شبیه ها
تصویری از مثل
تصویر مثل
فرهنگ فارسی معین
مثل
((مِ ثْ))
مانند، نظیر، همتا، جمع آن امثال است
مثل موم: کنایه از بسیار نرم
مثل تیر: کنایه از بسیار تند
مثل استخوان: کنایه از بسیار لاغر
مثل بره: کنایه از بسیار رام
مثل شیشه: کنایه از بسیار شکننده
مثل آدم: کنایه از رفتار شایسته شان آدمیزاد
تصویری از مثل
تصویر مثل
فرهنگ فارسی معین
مثل
((مَ ثَ))
سخن مشهور، داستان، قصه، عبرت، پند، اندرز
تصویری از مثل
تصویر مثل
فرهنگ فارسی معین
مثل
مانند، نظیر، همتا
تصویری از مثل
تصویر مثل
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مثلث
تصویر مثلث
سه گوش، لچک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مثلا
تصویر مثلا
همانند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مثله
تصویر مثله
بریدن گوش، بینی یا لب کسی به عنوان شکنجه، بریده شدن گوش، بینی یا لب کسی، ویژگی شخص مثله شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مثله
تصویر مثله
گوش و بینی بریدن، نوعی شکنجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثلث
تصویر مثلث
سه کرده شده، سه گوشه، نام شکلی سه گوشه از اشکال هندسه
فرهنگ لغت هوشیار
از برای مثل، بطور مثال وتمثیل، چنانکه برای نمونه بطور مثال، مثلا چون کوهی که عراده رعد... و تیر پران بارانش رخنه نکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثله
تصویر مثله
((مُ لِ))
گوش و بینی بریده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مثلث
تصویر مثلث
((مُ ثَ لَّ))
شکلی که دارای سه ضلع و سه زاویه باشد، عطری که از ترکیب سه ماده خوشبو درست شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مثلا
تصویر مثلا
به طور مثال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مثلث
تصویر مثلث
شکلی که دارای سه ضلع و سه زاویه باشد، سه گوشه، دارای شکل مثلث، سه گوشه،
در علوم ادبی ویژگی حرفی که سه نقطه یا سه حرکت داشته باشد، مثلثه،
در علوم ادبی مسمطی که هر بند آن سه مصراع دارد،
در موسیقی از آلات موسیقی به صورت میلۀ فلزی سه گوشی که با میلۀ فلزی دیگری نواخته می شود،
شراب جوشانده ای که دوسوم آن بخار شده باشد، سیکی، ماده ای خوش بو مرکب از مشک، عنبر و عود
مثلث متساوی الساقین: مثلثی که دو ضلعش با هم برابر باشد
مثلث متساوی الاضلاع: مثلثی که هر سه ضلع آن برابر باشد
مثلث قائم الزاویه: مثلثی که یک زوایۀ آن قائمه نود درجه باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بمثل
تصویر بمثل
مانند و شبیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امثل
تصویر امثل
برتر والاتر گزیده تر برتر بهتر، شریفتر، فاضلتر، جمع اماثل
فرهنگ لغت هوشیار
مانندگی، متل آوری چنانه گویی داستان آوری، داستان زدن مثال زدن، شعر یا حدیث جهت مثل آوردن، مثل چیزی شدن نظیر چیزی گردیدن،جمع تمثلات
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نوین: هنرپیشه بازیگر، در تازی کهن: مانند شده خونبها گیرنده جرمی است کروی که دو سطح متوازی بر آن محیط باشند و مرکز آنها مرکز عالم است و منطقه آن در سطح منطقه البروج و قطبین آن عالم است (کشاف اصطلاحات) یا فلک ممثل. منطقه فلک ممثل (تسمیه حال باسم محل) (کشاف اصطلاحات)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امثل
تصویر امثل
((اَ ثَ))
گزیده تر، برتر، بهتر، شریف تر. فاضل تر، جمع اماثل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمثل
تصویر تمثل
((تَ مَ ثُّ))
داستان زدن، مثال آوردن، شبیه چیزی شدن، قصاص گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ممثل
تصویر ممثل
((مُ مَ ثَّ))
مثل زده شده، مجسم شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ممثل
تصویر ممثل
همانند، هم اندازه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمثل
تصویر تمثل
بیان کردن شعر، حدیث، داستان و مانند آن به عنوان مثال در میان سخن، تمثیل، مثل و شبیه چیزی شدن، مثل زدن، داستان زدن، قصاص گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مثلثی
تصویر مثلثی
لچکی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مثلثات
تصویر مثلثات
سگوشگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مثل اینکه
تصویر مثل اینکه
انگار که، گویا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مثلث متساوی الاضلاع
تصویر مثلث متساوی الاضلاع
مثلثی که هر سه ضلع آن برابر باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مثلث متساوی الساقین
تصویر مثلث متساوی الساقین
مثلثی که دو ضلعش با هم برابر باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مثلثه
تصویر مثلثه
ویژگی حرفی که دارای سه نقطه است مثلاً پ، ویژگی هرسه برجی که بر طبیعتی واحد دلالت کنند، مثلث
مثلّثۀ آبی: در علم نجوم سه برج حوت و سرطان و عقرب
مثلّثۀ مایی: در علم نجوم سه برج حوت و سرطان و عقرب، مثلّثۀ آبی
مثلّثۀ آتشی: در علم نجوم سه برج حمل و اسد و قوس
مثلّثۀ ناری: در علم نجوم سه برج حمل و اسد و قوس، مثلّثۀ آتشی
مثلّثۀ بادی: در علم نجوم سه برج جوزا و میزان و دلو
مثلّثۀ هوایی: در علم نجوم سه برج جوزا و میزان و دلو، مثلّثۀٴ بادی
مثلّثۀ خاکی: در علم نجوم سه برج ثور و سنبله و جدی
مثلّثۀ ترابی: در علم نجوم سه برج ثور و سنبله و جدی، مثلّثۀ خاکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مثلث قائم الزاویه
تصویر مثلث قائم الزاویه
مثلثی که یک زوایۀ آن قائمه نود درجه باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مثلثه ناری
تصویر مثلثه ناری
در علم نجوم سه برج حمل و اسد و قوس، مثلّثۀ آتشی
فرهنگ فارسی عمید