جدول جو
جدول جو

معنی مثرطم - جستجوی لغت در جدول جو

مثرطم
(مُ ثَ طِ)
بسیار فربه یا خاص است به ستور. (منتهی الارب) (از محیطالمحیط). بسیار فربه و ستور بسیار فربه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ رَطْ طِ)
آن که بازدارد پلیدی را. (آنندراج). کسی که خودداری می کند در دفع پلیدی و غایط خود. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترطم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ خَ طِ)
زننده بر خرطوم. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که می زند بر خرطوم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ خَ طَ)
موزۀ نوک دار. (از ذیل اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ بَ طِ)
متکبر غضبناک. (منتهی الارب). متکبر غضبناک و باد کرده از خشم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ ثَ طِ)
مرّ مثر طلا، جامه کشان گذشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
(مُ فَ طَ)
موزۀ بینی دراز. (آنندراج) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به مدخل بعد شود
لغت نامه دهخدا
(مَ طَ)
محبوس شده و در زندان افتاده و گرفتار شده. (ناظم الاطباء). رجوع به مرطوم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ رِ)
بیماریی که اثرم گرداند کسی را و اثرم آن که دندانش از بن برافتاده یا دندان پیشین و رباعی وی افتاده باشد. (آنندراج). اثرم گرداننده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اثرم و اثرام شود
لغت نامه دهخدا