جدول جو
جدول جو

معنی مثخبج - جستجوی لغت در جدول جو

مثخبج(مُ ثَ بَ)
لرزان گوشت. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ ثَبْ بِ)
آن که تعمیه کند در سخن و خط و بیان نکند آن را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که در سخن و یا مکتوب تعمیه می کند و آن را درهم و مغشوش می گذارد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تثبیج شود
لغت نامه دهخدا
(مُ ثَبْ بَ)
سخن و یا مکتوب درهم پیچیده و مشوش. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تثبیج شود، تعمیه شده و بیان ناکرده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
آنکه کلامش مطابق اسلوب نباشد، آنکه در گفتار و تحریر تعمیه بکار برد جمع مثبجین
فرهنگ لغت هوشیار