جدول جو
جدول جو

معنی مثاقف - جستجوی لغت در جدول جو

مثاقف(مُ قِ)
زیرک و هوشمند و دست آموز در کار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، دانشمند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مواقف
تصویر مواقف
موقف ها، محلهای وقوف، جاهای ایستادن، ایستگاه ها، جمع واژۀ موقف
فرهنگ فارسی عمید
(سَ هَْ وَ کَ)
نبرد کردن با کسی در دانایی و استادی. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). با کسی در استادی و دانایی مبارزه کردن و بر او چیره گشتن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
خصومت کردن و غلبه کردن بر یکدیگر در حذاقت. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(مَ قِ)
جمع واژۀ مثقب. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مثقب شود
لغت نامه دهخدا
(مَ قِ)
جمع واژۀ موقف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (غیاث) (آنندراج) : از مواقف خویش به امید فرصت غنیمت و اغترار به ظاهر هزیمت به فضای صحرا آمدند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 324). در مواقف حروب... جان را وقایۀ ذات و فدای نفس شریف او می ساخت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 440). با قلت اجزاء و خفت حجم مشتمل است بر شرح مواقف و مقامات سلطان محمود سبکتکین و برخی از احوال آل سامان. (ترجمه تاریخ یمینی ص 14). اقدام کفار از مواقف خویش زایل شد و هزیمت شدند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 312). و رجوع به موقف شود
لغت نامه دهخدا
(مُ قِ)
شمشیرزن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مناقفه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ قِ)
جمع واژۀ منقاف، به معنی استخوان جانورکی است دریایی که از آن کاغذ و جامه را جلا دهند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
نعت فاعلی از ثقف
لغت نامه دهخدا
(مِ)
مخفف میثاق:
آسمان نیلگون زیرش زمین نیلگون
گر نیاید پیش اندر عهد و پیمان و مثاق.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ 1 ص 47).
و رجوع به میثاق شود
لغت نامه دهخدا
(مُ ثَقْ قِ)
آنکه نیزه راست کند. (مهذب الاسماء). آنکه راست کند نیزه را به ثقاف و ثقاف آنچه نیزه و تیر را به وی راست کنند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ ثَقْ قَ)
نیزۀ راست کرده. (مهذب الاسماء). نیزه در عرف شعرا. مثقّفه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
جمع موقف، استادنگاهان ایستگاه ها جمع موقف جایهای ایستادن ایستگاهها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثقف
تصویر مثقف
فرهیخته با فرهنگ، نیزه نیک
فرهنگ لغت هوشیار
موقف ها، ایستگاهها، مقام ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد