زمینی که گیاه شیح رویاند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مشیوحی (بالقصر و المد). آنجا که گیاه شیح روید. (از اقرب الموارد). و رجوع به مشیوحی شود، کار سخت که در آن مبادرت نمایند. یقال: هم فی مشیوحاء من امرهم، ایشان در کاری هستند که در آن مبادرت میکنند و با هم آمیخته. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
زمینی که گیاه شیح رویاند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مشیوحی (بالقصر و المد). آنجا که گیاه شیح روید. (از اقرب الموارد). و رجوع به مشیوحی شود، کار سخت که در آن مبادرت نمایند. یقال: هم فی مشیوحاء مِن امرهم، ایشان در کاری هستند که در آن مبادرت میکنند و با هم آمیخته. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
محلی که درآن قبل از نماز شستشو میکنند و دست نماز می گیرند. (ناظم الاطباء). جای وضو گرفتن و دست و روی شستن: بر دیوار جنوبی (مسجد) دری است و آنجا متوضاء است. (سفرنامۀ ناصرخسرو ص 37) ، آبخانه. (مهذب الاسماء). جای لازم. کنار آب و فرناک و پای خانه. (ناظم الاطباء). کنایه از مستراح. حاجتگاه. مبال. آب خانه. سرحاض. ادب خانه. خلاء. بیت التخلیه. آبشتنگاه. آبشتنگه. طهارت خانه. آبریز. بیت الخلاء. مبرز. بیت الفراغ. جایی. سرآب. تشتخانه. حاجت خانه: مملکت از دست سلیمان چهل روز برفت و سبب آن بود که چون بمتوضاء شدی انگشتر را از دست بیرون کرد. (قصص الانبیاء چ شهشهانی ص 168)
محلی که درآن قبل از نماز شستشو میکنند و دست نماز می گیرند. (ناظم الاطباء). جای وضو گرفتن و دست و روی شستن: بر دیوار جنوبی (مسجد) دری است و آنجا متوضاء است. (سفرنامۀ ناصرخسرو ص 37) ، آبخانه. (مهذب الاسماء). جای لازم. کنار آب و فرناک و پای خانه. (ناظم الاطباء). کنایه از مستراح. حاجتگاه. مبال. آب خانه. سرحاض. ادب خانه. خلاء. بیت التخلیه. آبشتنگاه. آبشتنگه. طهارت خانه. آبریز. بیت الخلاء. مبرز. بیت الفراغ. جایی. سرآب. تشتخانه. حاجت خانه: مملکت از دست سلیمان چهل روز برفت و سبب آن بود که چون بمتوضاء شدی انگشتر را از دست بیرون کرد. (قصص الانبیاء چ شهشهانی ص 168)
شیر ترش که در شیر خالص اندازند تا بسته گردد، نیمروز، میان مغرب و نماز خفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، اندکی از رخت طعام. (منتهی الارب) (آنندراج). رخت خانه خرد و کوچک. (ناظم الاطباء). چیزی از قماش طعام. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) ، ماه صفر. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، ماهی مابین آخر گرما و زمستان. (منتهی الارب) (آنندراج). ماهی که بین آخر گرما و اول سرما بود. (ناظم الاطباء). ماهی بین پایان گرما و زمستان و آن ماهی است که طعام ذخیره شده منقطع می گردد. (از اقرب الموارد)
شیر ترش که در شیر خالص اندازند تا بسته گردد، نیمروز، میان مغرب و نماز خفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، اندکی از رخت طعام. (منتهی الارب) (آنندراج). رخت خانه خرد و کوچک. (ناظم الاطباء). چیزی از قماش طعام. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) ، ماه صفر. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، ماهی مابین آخر گرما و زمستان. (منتهی الارب) (آنندراج). ماهی که بین آخر گرما و اول سرما بود. (ناظم الاطباء). ماهی بین پایان گرما و زمستان و آن ماهی است که طعام ذخیره شده منقطع می گردد. (از اقرب الموارد)