جدول جو
جدول جو

معنی متکرر - جستجوی لغت در جدول جو

متکرر
تکراری، تکرار شونده
تصویری از متکرر
تصویر متکرر
فرهنگ فارسی عمید
متکرر
(مُ تَ کَرْ رَ)
مکرّر. رای مهمله. (از منتهی الارب). مکرر. (آنندراج). نام حرف ’را’. (ناظم الاطباء). و رجوع به مکرر شود، برگردانیده. (از منتهی الارب). برگردانیده و دوباره گرفته. (ناظم الاطباء) ، دودله شونده. (آنندراج). دودله و متردد و بی ثبات. (ناظم الاطباء). رجوع به تکرر شود
لغت نامه دهخدا
متکرر
دوباره، دو دله دوبار کرده یا گفته شده: بنا کلام منظوم بر مقادیری منفصل متکرر مسجع الاواخر نهادند، دو دله شونده مردد جمع متکررین
فرهنگ لغت هوشیار
متکرر
((مُ تَ کَ رِّ))
دوبار کرده یا گفته شده، دو دله شونده، مردد، جمع متکررین
تصویری از متکرر
تصویر متکرر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متکدر
تصویر متکدر
کدر، تیره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متکسر
تصویر متکسر
شکسته، مقابل درست، خرد شده، قطعه قطعه شده، ویژگی آنکه بر اثر بیماری یا اندوه شادابی و جوانی خود را از دست داده باشد، آزرده، ناراحت، غمگین، در هنر در خوش نویسی، یکی از خط های فارسی، برگرفته از خط نستعلیق که دارای انحنا و پیوستگی می باشد و در نامه نگاری ها به کار می رفته است، در موسیقی گوشه ای در آواز بیات ترک از ملحقات دستگاه ماهور، شرمگین، خجل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متضرر
تصویر متضرر
زیان دیده، ضرررسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متکبر
تصویر متکبر
خودخواه، خودبین، گردنکش، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متکثر
تصویر متکثر
بسیار، متعدد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متکرره
تصویر متکرره
مونث متکرر جمع متکررات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبرر
تصویر متبرر
فرمانبردار
فرهنگ لغت هوشیار
شکننده، شکسته شونده شکسته شونده، وزن غیرسالم مقابل صحیح: مقصود اصلی از این علم معرفت اجناس شعر و شناختن صحیح و متکسر اوزان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکره
تصویر متکره
نا خوش دارنده، ناپسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکدر
تصویر متکدر
تیره و کدر
فرهنگ لغت هوشیار
بسیار شونده، بسیار جوینده، بسیار بسیار شونده، بسیار جوینده بسیار گیرنده (از چیزی) جمع متکثرین، بسیار متعدد: پس اگر چنین نیست و هر صفتی را بذات خویش معنی دیگرست یک جوهر شش صفت متکثر باشد متوحد و منفرد نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکبر
تصویر متکبر
خودپسند و مغرور، بزرگمنش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متضرر
تصویر متضرر
ضرر رساننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکبر
تصویر متکبر
((مُ تَ کَ بِّ))
خودبین، مغرور، دارای تکبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متکسر
تصویر متکسر
((مُ تَ کَ سِّ))
شکسته شونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متکثر
تصویر متکثر
((مُ تَ کَ ثِّ))
بسیار شونده، دارای کثرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متضرر
تصویر متضرر
((مُ تَ ضَ رِّ))
زیان دیده، ضرر رسیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متکبر
تصویر متکبر
خودپسند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متکبر
تصویر متکبر
Arrogant, Bigheaded, Boastful, Cocky, Pompous, Stuckup, Smug
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متکبر
تصویر متکبر
arrogant, prétentieux, vaniteux, pompeux, suffisant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متکبر
تصویر متکبر
arrogante, engreído, jactancioso, pomposo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متکبر
تصویر متکبر
গর্বিত , অহংকারী , অহংকারী , অহংকারী , গর্বিত , গর্বিত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از متکبر
تصویر متکبر
घमंडी , घमंडी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متکبر
تصویر متکبر
arrogante, presuntuoso, vanitoso, pomposo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متکبر
تصویر متکبر
высокомерный , высокомерный , хвастливый , заносчивый , высокомерный , самодовольный , надменный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متکبر
تصویر متکبر
arrogant, verwaand, opschepperig, pompeus
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متکبر
تصویر متکبر
зарозумілий , хвастливий , пихатий , пихатий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متکبر
تصویر متکبر
arogancki, zarozumiały, pompowy, wyniosły
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متکبر
تصویر متکبر
arrogant, eingebildet, prahlerisch, pompös, selbstgefällig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متکبر
تصویر متکبر
arrogante, convencido, vaidoso, pomposo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متکبر
تصویر متکبر
sombong, membanggakan, angkuh
دیکشنری فارسی به اندونزیایی