جدول جو
جدول جو

معنی متکذب - جستجوی لغت در جدول جو

متکذب
(مُ تَ کَذْ ذِ)
به تکلف دروغ گوینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مخترع دروغ و به تکلف دروغ گوینده. (ناظم الاطباء) ، دروغگو پندارنده کسی را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تکذب شود
لغت نامه دهخدا
متکذب
دروغگوی زورکی
تصویری از متکذب
تصویر متکذب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مکذب
تصویر مکذب
تکذیب کننده، انکار کننده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ ذِ)
دروغگویابنده کسی را. (آنندراج) (از منتهی الارب). آن که دروغگوی می یابد دیگری را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به دروغ برانگیزنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). آن که بر دروغ گفتن برمی انگیزاند. (ناظم الاطباء) ، آشکار کننده کذب کسی. (آنندراج). آن که آشکار می کند دروغ کسی را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آن که حمل بر دروغ می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَبْ بِ)
بر روی درافتنده. (آنندراج). بر روی افتاده. (ناظم الاطباء) ، مایل. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، ساقط شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ کَدْ ذِ)
به دروغ دارنده. ج، مکذبون. (مهذب الاسماء). آن که به دروغ نسبت کند. آن که به دروغ شمرد. تکذیب کننده. دروغ شمارنده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ثم انکم ایها الضالون المکذبون. (قرآن 51/56) ، ناقه مکذب، ناقه ای که گشنی کرده شود و دم بردارد و باردارنگردد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ زُ)
تکلف دروغ. (از تاج المصادر بیهقی). به تکلف دروغ گفتن، دروغگو پنداشتن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ عَذْ ذِ)
خوشگوار. (آنندراج) (غیاث) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ ذِ)
با همدیگر کذب کننده به دوستی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، سخن دروغ گوینده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تکاذب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَتْ تِ)
فراهم آینده و مجتمع شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). صف کشیده بطور حلقه. (ناظم الاطباء). رجوع به تکتب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَرْ رِ)
کرابه چیننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). چینندۀ خرمای کرابه. (ناظم الاطباء). رجوع به تکرب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَسْ سِ)
ورزنده و گرد آورنده و تکلف نماینده در کسب. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ورزنده و مشغول به کسب. (ناظم الاطباء). رجوع به تکسب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَعْ عِ)
ثدی متکعب، پستان نوبر آمده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تکذب
تصویر تکذب
دروغینگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعذب
تصویر متعذب
خوشگوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکذب
تصویر مکذب
دروغگو یا بنده کسی را، بدروغ برانگیزاننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکاذب
تصویر متکاذب
دوست دروغی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکسب
تصویر متکسب
پیشه ور، گرد آورنده به دست آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکذب
تصویر مکذب
((مُ کَ ذِّ))
تکذیب کننده، انکارکننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکذب
تصویر مکذب
((مُ کَ ذَّ))
تکذیب شده، دروغ زن دانسته
فرهنگ فارسی معین