جدول جو
جدول جو

معنی متکدس - جستجوی لغت در جدول جو

متکدس
(مُ تَ کَدْ دِ)
اسبی که گرانبار باشد. (آنندراج). اسبی که چنان میرود که گویی گرانبار است. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تکدس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متکدر
تصویر متکدر
کدر، تیره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متکدی
تصویر متکدی
گدایی کننده، گدا
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ قَدْ دِ)
پاک شونده و پاک. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پاک شده و پاک کرده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقدس شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَنْ نِ)
آهوی که پنهان شود در خوابگاه خود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پنهان شده در مغاره. (ناظم الاطباء) ، در خیمه درآمده، در هودج درآمده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تکنس شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَوْ وِ)
نگونسار گردنده ونگونسار. (آنندراج) (از اقرب الموارد). نگونسارگردیده و سرنگون شده. (ناظم الاطباء). رجوع به تکوس شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَیْ یِ)
به تکلف زیرکی نماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : و متفرسان نجوم و متکیسان طب. (ترجمه محاسن اصفهان ص 125) ، ظرافت کننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَدْ دِ)
پوستی که خراشیده شود. (آنندراج). پوست خراشیده شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تکدح شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَدْ دِ)
تیره. (آنندراج). کدر و تیره. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تکدر شود، آلوده و آشفته، پریشان و مغموم و ملول. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَدْ دی)
گدایی کننده. در یوزه گر. گدا. حاجت خواه. سائل. سائل بکف. (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تکدی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَ دِ)
اندامها که فراهم آید و ترنجیده شود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ورترنجیده و اندام فراهم آمده. (ناظم الاطباء). رجوع به تکردس شود، مانا به دمب پرستوک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کَلْ لِ)
سخت دونده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَدْ دِ)
پرسندۀ خبر. (آنندراج). تفحص کننده در اخبار. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بر زمین افتاده، دست بر دهان نهنده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و رجوع به تندس شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ وَدْ دِ)
کسی که ستور را در گیاه وداس بچراند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تودس شود، پوشیده از سبزه. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ حَدْ دِ)
تفحص اخبار کننده. (آنندراج). پرسنده و تفحص کننده و جستجو نماینده. (از ناظم الاطباء). و رجوع به تحدس شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ رَدْ دِ)
فرودافتنده. (آنندراج). فروافتاده در چاه. (ناظم الاطباء). و رجوع به تردس شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
شتافتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نیک دویدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دوش جنبانیدن در رفتن. (تاج المصادر بیهقی). دوش جنبان راه رفتن، سینه و پایین هر دو پستان برداشته راه رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دفع کردن از وراء چیزی و ساقط کردن. (از اقرب الموارد) ، کاهلانه راه رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، رفتن اسب چنانکه گوئی گرانبار است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فراهم آمدن خیل و برآمدن بعضی بر بعضی هنگام رفتن، خرمن قرار دادن حصید. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از متحدس
تصویر متحدس
جستجو نماینده، تفحص کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکدر
تصویر متکدر
تیره و کدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکدی
تصویر متکدی
گدائی کننده، حاجت خواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکوس
تصویر متکوس
نگونسار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکیس
تصویر متکیس
زیرک زورکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقدس
تصویر متقدس
پاک شونده و پاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکدس
تصویر تکدس
شتافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکدی
تصویر متکدی
((مُ تَ کَ دّ))
گدا
فرهنگ فارسی معین
صفت دریوزه گر، سائل، گدا
فرهنگ واژه مترادف متضاد