جدول جو
جدول جو

معنی متکأکیٔ - جستجوی لغت در جدول جو

متکأکیٔ
(مُ تَ کَءْ کِءْ)
از ’ک ء ک ء’، مرد پستک. (منتهی الارب). کوتاه و قصیر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ طَءْ طِءْ)
کسی که پست می کند و فرو می افکند سرخود را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تطأتطاء شود، زمین پست پایمال شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لَءْ لِءْ)
روشن و تابان. اسم فاعل از تلألؤ که بر وزن تفعلل است رباعی مزید مأخوذ از لؤلؤ که به معنی مروارید است و این قسم اشتقاق از جامد در کلام عرب مستعمل است... (غیاث) (آنندراج). درخشان و تابان و تابدار. (ناظم الاطباء) : به برج طالعش از نور کوکب او متلألی ٔ گشت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 284). و رجوع به تلألؤ شود
لغت نامه دهخدا
(تَ ءُ)
سپسایکی رفتن و بددل شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بازگشتن و ترسیدن و سستی کردن. (از اقرب الموارد) ، فراهم آمدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: مالکم تکأکأتم علیه، ای تجمعتم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، درماندن در سخن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا