کسی که پست می کند و فرو می افکند سرخود را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تطأتطاء شود، زمین پست پایمال شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
کسی که پست می کند و فرو می افکند سرخود را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تطأتطاء شود، زمین پست پایمال شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
روشن و تابان. اسم فاعل از تلألؤ که بر وزن تفعلل است رباعی مزید مأخوذ از لؤلؤ که به معنی مروارید است و این قسم اشتقاق از جامد در کلام عرب مستعمل است... (غیاث) (آنندراج). درخشان و تابان و تابدار. (ناظم الاطباء) : به برج طالعش از نور کوکب او متلألی ٔ گشت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 284). و رجوع به تلألؤ شود
روشن و تابان. اسم فاعل از تلألؤ که بر وزن تفعلل است رباعی مزید مأخوذ از لؤلؤ که به معنی مروارید است و این قسم اشتقاق از جامد در کلام عرب مستعمل است... (غیاث) (آنندراج). درخشان و تابان و تابدار. (ناظم الاطباء) : به برج طالعش از نور کوکب او متلألی ٔ گشت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 284). و رجوع به تلألؤ شود