- متکاتم(مُ تَ تِ)
پنهان کننده راز از همدیگر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). رجوع به تکاتم شود
معنی متکاتم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(مُ تَ تِ)
لغت نامه دهخدا
به یکدیگر نامه نویسنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تکاتب شود
(تَ ثَبْ بُ)
لغت نامه دهخدا
پنهان کردن حدیثی را بین خود. (از اقرب الموارد) : تکاتموا الامر، پنهان کردند آن کار را بعضی از بعضی. (ناظم الاطباء)
(مُ تَ رِ)
لغت نامه دهخدا
دارای عزت و با احترام، پاکدامن. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تکارم شود
(مُ تَ لِ)
لغت نامه دهخدا
با هم سخن گوینده. (آنندراج). با هم سخن گوینده پس از مهاجرت. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تکالم شود
(مُ تَ تِ)
لغت نامه دهخدا
دعوی باطل نماینده بر یکدیگر. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). منازع و ستیزه جو و جنگجو. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ قبل و تهاتم شود
(مُ تَ تِ)
لغت نامه دهخدا
یکدیگر را دشنام دهنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشاتم شود
(مُ تَ تِ)
لغت نامه دهخدا
پیاپی شونده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). پی در پی و متوالی. (ناظم الاطباء) ، با یکدیگر پس روی کننده. (آنندراج) (منتهی الارب). و رجوع به تکاتع شود
همراه شونده، همراه، وابسته همراه باشنده، همراه جمع متلازمین. همراه، وابسته
سیلی زننده تپانچه زننده، توفانی بر هم خورده بهم لطمه زننده تپانچه زننده، تلاطم دارنده دارای تلاطم: دریای متلاطم. مصظرب و لطمه و صدمه بر همدیگر زننده
دیرینه شونده دیرینه گذشته دیرینه: گفت: در عهود مقدم و دهور متقادم دیوان... آشکارا میگردیدند
مردمیار کسی است که همیشه بخدمت بندگان خدا قیام کند و خدمت او خالی از هوا ها و شوایب نفسانی باشد و لیکن هنوز بحقیقت زهد نرسیده باشد، گاه بسبب غلبه ایمان بعضی از خدمات او در محل قبول افتد و گاه بواسطه غلبه هوا خدمت او قبول نشود
رو به رو شونده بهم خورنده با چیزی با هم زننده با هم کوبنده جمع متصادمین
