- متکاتب
- نامه نویس
معنی متکاتب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دوست دروغی
بیکدیگر نامه نوشتن
مکتب ها، مدرسه ها، جمع واژۀ مکتب
مکتب ها و مدرسه ها
ویژگی غلامی که با رضای مالک خود کار می کند تا قیمت خود را متکلف شود و بعد از مدتی آزاد گردد
پی در پی
پی در پی
برازنده
به دنبال، در پی
هم نویسی
به یکدیگر نامه نوشتن
طرف مقابل در جنگ، دشمن
ستبر، برهم نشسته، انبوه
به کمال رسیده، کامل و تمام
پی در پی، ازپی هم پیاپی آینده، در علوم ادبی در علم عروض قافیه ای که میان دو حرف ساکن آن یک حرف متحرک باشد مانند مارا و یارا
آنچه به نوبت بیاید، یکی پس از دیگری
مکتوب ها، نوشته شده ها، نامه ها، جمع واژۀ مکتوب
کسی یا چیزی که با دیگری نسبت و همانندی داشته باشد، دارای تناسب و هماهنگی، چیزی که اجزای آن با هم هماهنگ باشد، خوش ترکیب
حساب کننده با یکدیگر
کسی که آتش جنگ بر افروزد
دور شونده
همگیرا جذب کننده یکدیگر
با یکدیگر نزدیک گردنده
کارزار کننده در کشمکش
بر روی یکدیگر انباشته شده
ستبر شونده، دفزک چگال ستبر، بی روزن: رو در روی روزندار
همفریب
کاهل و سست و غافل، تن پرور
تو بر تو بر هم، انبوه شونده دست و پا گیر، در هم رسته انبوه شونده مزاحم، درهم رسته، چهار متحرک و یک ساکن است چنانک فعلتن که از مستفعلن خیزد و این فاصله کبری است و در شعر فارسی خوشایند نیست چنانک متکلفی گفته: گریار من غم دلم بخوردی زین بهترک بحال من نگردی
رسا آنکه خود را بتدریج کامل سازد بکمال رسنده، کامل شده. بکمال رسیده: و حمدالله تعالی ترا اسباب این سعادت جمله متکامل است
همسخن
برابر و همسان