جنبنده و اضطراب کننده. (آنندراج). آشفته و سرگشته و مضطرب. (ناظم الاطباء) ، هنگامه جو، کسی که حرف می زند با رمز و علامت. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به ترمز شود
جنبنده و اضطراب کننده. (آنندراج). آشفته و سرگشته و مضطرب. (ناظم الاطباء) ، هنگامه جو، کسی که حرف می زند با رمز و علامت. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به ترمز شود
روئی که گونۀ آن برگردیده باشد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). روی گونه برگردیده. (ناظم الاطباء) ، کمان در هم کشیده و ترنجیده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تشمز شود
روئی که گونۀ آن برگردیده باشد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). روی گونه برگردیده. (ناظم الاطباء) ، کمان در هم کشیده و ترنجیده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تشمز شود
پر شده. (ناظم الاطباء) ، آمادۀبدی گشته، حاضر خدمت و مواظب خدمت. (ناظم الاطباء). آماده و مهیا. (از اقرب الموارد) ، آن که چشم داشت چیزی دارد. (ناظم الاطباء)
پر شده. (ناظم الاطباء) ، آمادۀبدی گشته، حاضر خدمت و مواظب خدمت. (ناظم الاطباء). آماده و مهیا. (از اقرب الموارد) ، آن که چشم داشت چیزی دارد. (ناظم الاطباء)
بی قرار و بی آرام که خواب نبرد. (از منتهی الارب). بی قرار و غلطان در بستر که خواب نرود. (ناظم الاطباء). متوفز. (محیط المحیط). تصحیف متوفزبا فاء. (از اقرب الموارد). و رجوع به متوفز شود
بی قرار و بی آرام که خواب نبرد. (از منتهی الارب). بی قرار و غلطان در بستر که خواب نرود. (ناظم الاطباء). متوفز. (محیط المحیط). تصحیف متوفزبا فاء. (از اقرب الموارد). و رجوع به متوفز شود
روای حاجت خواهنده و جوینده آن را. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که روای حاجت میخواهد و می یابد آن را. (ناظم الاطباء). و رجوع به توجز شود، مشتری و خریدار. (ناظم الاطباء)
روای حاجت خواهنده و جوینده آن را. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که روای حاجت میخواهد و می یابد آن را. (ناظم الاطباء). و رجوع به توجز شود، مشتری و خریدار. (ناظم الاطباء)
شتافتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، برجستن در رفتار از شتابی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آماده شدن برای قیام. (از اقرب الموارد) ، جنبیدن سرنره وقت آلیز و آن آمادگی قیام آن است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
شتافتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، برجستن در رفتار از شتابی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آماده شدن برای قیام. (از اقرب الموارد) ، جنبیدن سرنره وقت آلیز و آن آمادگی قیام آن است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
مقلد و حمیل کرده. (از منتهی الارب) (آنندراج). زینت کرده شده با حمیل وگلوبند. (ناظم الاطباء). مقرط و گردن بندپوشیده. (از اقرب الموارد). و رجوع به مقرط و مقلد و حمیل شود
مقلد و حمیل کرده. (از منتهی الارب) (آنندراج). زینت کرده شده با حمیل وگلوبند. (ناظم الاطباء). مقرط و گردن بندپوشیده. (از اقرب الموارد). و رجوع به مقرط و مقلد و حمیل شود