جدول جو
جدول جو

معنی متواهق - جستجوی لغت در جدول جو

متواهق(مُ تَ هَِ)
همراه در سفر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، همپایه و برابر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تواهق شود، همقدم. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متجاهر
تصویر متجاهر
کسی که عمداً کار و عمل خود را آشکار سازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متظاهر
تصویر متظاهر
تظاهر کننده، ظاهرساز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متناهی
تصویر متناهی
آنچه آخر داشته باشد و به انتها برسد، به پایان رسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متوافق
تصویر متوافق
موافق و سازگار با هم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متواتر
تصویر متواتر
پی در پی، ازپی هم پیاپی آینده، در علوم ادبی در علم عروض قافیه ای که میان دو حرف ساکن آن یک حرف متحرک باشد مانند مارا و یارا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متناسق
تصویر متناسق
آراسته، با نسق و نظم، مرتب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متلاحق
تصویر متلاحق
پی در پی، متصل به یکدیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متلاصق
تصویر متلاصق
به هم چسبیده، متصل
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ وَهَْ هَِ)
سنگریزۀ سخت گرم شده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به توهق شود، کسی که قطع کند سخن کسی را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَتْ تُ)
برابر گردیدن قوم در کردار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، با هم رفتن شتران. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تسایر. و در الاساس: کشیدن گردنها در حرکت و تباری کردن در آن. (از اقرب الموارد) ، تباری و تکایل در کردار. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ فِ)
با هم یکی شونده و هم پشتی کننده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، موافق و متحد. (ناظم الاطباء) ، به اصطلاح حساب دو عدد متوافق هر دو عددی که دارای یک وفق باشند یعنی عددی که هر دو را عاد کند مانند عدد 6 و 8 که عدد 2 هر دو را عاد میکند. (ناظم الاطباء). وقتی که دو عدد متداخل و یا متباین نباشند آن دو را متوافق نامند که در این حالت بزرگترین مقسوم ٌعلیه مشترک آنها را ’وفق’ آنها نیز می نامند مثلاً دو عدد 28 و 36 متوافقند و وفقشان ’4’ است ضمناً وسیله شناسائی وفق دو عدد آن است که چون آنها رابر وفق دو عدد تقسیم کنیم دو خارج قسمت متباین خواهند بود چنانکه در مثال یاد شده خارج قسمت 36 و 28 بر4 بترتیب 9 و 7 است و این دو عدد متباین می باشند
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ هَِ)
یکدیگر را بخشنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). به همدیگر بخشنده و عطا کننده و جوانمردی نماینده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تواهب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ هَِ)
شتاب رونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شتابنده در رفتار. (ناظم الاطباء). و رجوع به تواهس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مترافق
تصویر مترافق
رفیق و همراه سفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متطابق
تصویر متطابق
اتفاق کننده، موافق و مطابق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متطاهر
تصویر متطاهر
پاک و پاکیزه شده، غسل کرده، پرهیز کرده از گناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متظاهر
تصویر متظاهر
تظاهر کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعاهد
تصویر متعاهد
هم عهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متسابق
تصویر متسابق
هماورد پیشی جوی پیشی گیرنده (بر یکدیگر) جمع متسابقین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متلاحق
تصویر متلاحق
به هم رسنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متلاصق
تصویر متلاصق
همدوس دوس از دوسانیدن برابر با چسبانیدن بهم چسبنده جمع متلاصقین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متلاهی
تصویر متلاهی
همبازی
فرهنگ لغت هوشیار
نما گر کسی که عمل خویش را بقصد آشکار سازد: متجاهر بفسق جمع متجاهرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متراهن
تصویر متراهن
همگرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متجاهد
تصویر متجاهد
کوشش کننده سعی کننده و زحمت کشنده و جهد کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متجاهل
تصویر متجاهل
خویشتن را نادان نماینده، کسی که تظاهر به نادانی می کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متباهج
تصویر متباهج
شکوفه بار شکوفه زار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متباهی
تصویر متباهی
خود ستای
فرهنگ لغت هوشیار
همجوش ساز گار یکی شونده (با هم) سازواری کننده، سازوار سازگار، دو عدد را گویند که دارای یک یا چند مقسوم علیه باشند مانند: 15 و 9 که هر دو بر 3 بخش پذیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متصادق
تصویر متصادق
راستدوست دوست یکرنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متوافق
تصویر متوافق
((مُ تِ فِ))
یکی شونده (با هم)، سازگار، در فارسی دو عدد را گویند که دارای یک یا چند مقسوم علیه باشند، مانند، 15 و 9 که هر دو بر 3 بخش پذیرند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متواتر
تصویر متواتر
پی در پی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متظاهر
تصویر متظاهر
وانمودگر
فرهنگ واژه فارسی سره
موافق، سازوار
فرهنگ واژه مترادف متضاد