با هم یکی شونده و هم پشتی کننده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، موافق و متحد. (ناظم الاطباء) ، به اصطلاح حساب دو عدد متوافق هر دو عددی که دارای یک وفق باشند یعنی عددی که هر دو را عاد کند مانند عدد 6 و 8 که عدد 2 هر دو را عاد میکند. (ناظم الاطباء). وقتی که دو عدد متداخل و یا متباین نباشند آن دو را متوافق نامند که در این حالت بزرگترین مقسوم ٌعلیه مشترک آنها را ’وفق’ آنها نیز می نامند مثلاً دو عدد 28 و 36 متوافقند و وفقشان ’4’ است ضمناً وسیله شناسائی وفق دو عدد آن است که چون آنها رابر وفق دو عدد تقسیم کنیم دو خارج قسمت متباین خواهند بود چنانکه در مثال یاد شده خارج قسمت 36 و 28 بر4 بترتیب 9 و 7 است و این دو عدد متباین می باشند
با هم یکی شونده و هم پشتی کننده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، موافق و متحد. (ناظم الاطباء) ، به اصطلاح حساب دو عدد متوافق هر دو عددی که دارای یک وفق باشند یعنی عددی که هر دو را عاد کند مانند عدد 6 و 8 که عدد 2 هر دو را عاد میکند. (ناظم الاطباء). وقتی که دو عدد متداخل و یا متباین نباشند آن دو را متوافق نامند که در این حالت بزرگترین مقسوم ٌعلیه مشترک آنها را ’وفق’ آنها نیز می نامند مثلاً دو عدد 28 و 36 متوافقند و وفقشان ’4’ است ضمناً وسیله شناسائی وفق دو عدد آن است که چون آنها رابر وفق دو عدد تقسیم کنیم دو خارج قسمت متباین خواهند بود چنانکه در مثال یاد شده خارج قسمت 36 و 28 بر4 بترتیب 9 و 7 است و این دو عدد متباین می باشند
همجوش ساز گار یکی شونده (با هم) سازواری کننده، سازوار سازگار، دو عدد را گویند که دارای یک یا چند مقسوم علیه باشند مانند: 15 و 9 که هر دو بر 3 بخش پذیرند
همجوش ساز گار یکی شونده (با هم) سازواری کننده، سازوار سازگار، دو عدد را گویند که دارای یک یا چند مقسوم علیه باشند مانند: 15 و 9 که هر دو بر 3 بخش پذیرند
بسیار و فراوان و وافر. ج، متوافرون. یقال هم متوافرون، ایشان بسیاراند. (ناظم الاطباء). بسیار. (آنندراج). بسیار. کثیر. فراوان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به توافر شود
بسیار و فراوان و وافر. ج، متوافرون. یقال هم متوافرون، ایشان بسیاراند. (ناظم الاطباء). بسیار. (آنندراج). بسیار. کثیر. فراوان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به توافر شود
هم دیگر دست زننده در بیع و در بیعت. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بر دست همدیگر زننده در بیع و شری و در بیعت. (ناظم الاطباء). و رجوع به تصافق شود
هم دیگر دست زننده در بیع و در بیعت. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بر دست همدیگر زننده در بیع و شری و در بیعت. (ناظم الاطباء). و رجوع به تصافق شود
همراه در سفر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، همپایه و برابر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تواهق شود، همقدم. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
همراه در سفر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، همپایه و برابر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تواهق شود، همقدم. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)