- متواضع
- فروتن
معنی متواضع - جستجوی لغت در جدول جو
- متواضع
- فروتن، فرمان بردار، احترام کننده
- متواضع ((مُ تَ ض))
- فروتن، فروتنی کننده
- متواضع
- بی تکبر، فروتن
- متواضع
- Humble, Modest
- متواضع
- humilde, modesto
- متواضع
- demütig, bescheiden
- متواضع
- skromny
- متواضع
- скромный
- متواضع
- скромний
- متواضع
- bescheiden
- متواضع
- humilde, modesto
- متواضع
- humble, modeste
- متواضع
- umile, modesto
- متواضع
- विनम्र
- متواضع
- বিনয়ী , বিনয়ী
- متواضع
- rendah hati
- متواضع
- alçakgönüllü, mütevazı
- متواضع
- צנוע , צַנְעוּת
- متواضع
- 谦逊的 , 谦虚的
- متواضع
- mnyenyekevu
- متواضع
- ถ่อมตัว , ถ่อมตัว
- متواضع
- تواضعٌ , متواضعٌ
- متواضع
- خاکی , متواضع
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
متواضعه در فارسی مونث متواضع: فروتن نیتور مونث متواضع جمع متواضعات
جمع متواضع، فرو تنان نیتوران جمع متواضع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع متواضعه، فروتنان نیتوران جمع متواضعه
سرکش، مغرور، متکبر
فروتنی
فروتنی کردن
فروتنی کردن، اظهار خواری کردن
موضع ها، محلهای قرار گرفتن، جمع واژۀ موضع
جمع موضع، جای ها جمع موضع جاها مکانها