- متوازن
- چیزی که با چیز دیگر هم وزن و برابر باشد، هم وزن، هم سنگ
معنی متوازن - جستجوی لغت در جدول جو
- متوازن
- هم سنگ، هم وزن
- متوازن ((مُ تَ زِ))
- هم وزن، برابر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث متوازن
ناهماهنگ ناهم وزن مقابل متوازن
برابر، با هم مساوی
((مُ تَ))
فرهنگ فارسی معین
برابر یکدیگر، دو خط برابر با هم که هرچه امتداد داده شوند به هم نرسند، موازی، الاضلاع چهار ضلعی ای که اضلاع آن دو به دو با هم موازیند، السطوح فضایی که دارای شش وجه است و هر دو وجه رو به رو متساوی و موازیند
برابر یکدیگر، دو خط مساوی و برابر هم که هرچه امتداد داده شوند به هم نرسند، موازی
هم سنگ شدن
هم وزن شدن، هم سنگ شدن، با هم برابر گشتن در وزن
پیاپی، پی در پی
فروتن
پی در پی
برابری، همسنگی
پتواز پدواز
موافق و سازگار با هم
یار و مددکار یکدیگر
چیزی که مورد نزاع قرار گیرد
به هم رسنده، به یکدیگرپیوسته
اتفاق افتاده در یک زمان، مصادف، در ریاضیات ویژگی دو شکل دارای تقارن نسبت به هم
پی در پی، ازپی هم پیاپی آینده، در علوم ادبی در علم عروض قافیه ای که میان دو حرف ساکن آن یک حرف متحرک باشد مانند مارا و یارا
کسی که با شخص دیگر در نزاع و کشمکش باشد
فراری، در به در، پنهان شده، پنهان، پوشیده
آنچه با دیگری به هم آمیخته می شود، به هم آمیخته
موافقت کننده با یکدیگر، موافق و سازوار با یکدیگر
هم وزن کردن، سنجیدن دو چیز و برابر کردن آن ها با هم، در ادبیات در فن بدیع آوردن کلماتی هم وزن در دو مصراع، برای مثال آنکه بیرون برد رفعش چین ز ر خسار سپر / و آنکه دور افکند عدلش خم ز ابروی کمان ی پرتوی از رای او پیرایۀ خورشیدوماه / نکته ای از لفظ او سرمایۀ دریاوکان (ظهیر فاریابی - ۱۳۹) ، مماثله
جدا از یکدیگر، آنچه با دیگری دوری و تفاوت دارد، ضد یکدیگر
میزان ها، مقیاس ها، معیارها، اندازه ها، مقدارها، سالم ها، سرحال ها، ترازوها، جمع واژۀ میزان
متباین درفارسی: جدا، نا ساز، نا برابر
جدا شونده از یکدیگر، مخالف: دیگر طرایق مختلف و متباین که اکابر فضلا و بلغا را بود و اگر از هر یکی انموذجی باز نماییم با طالت انجامد. الفاظ بسیار که بر معانی بسیار دلالت کند هر لفظی بر معنیی دیگر بی اشتراک مانند: انسان و اسب: و گمان افتد که هر دو لفظ مترادفند و نباشد بلک متباین باشد مانند سیف و حسام چه سیف شمشیر باشد و حسام شمشیر بران. و اما قسم دوم که الفاظ بسیار بر معانی بسیار دلالت کند هر لفظی بر معنیی دیگر بی اشتراک آنرا اسما متباینه خواندند، دو عدد نا مساوی را گویند که نسبت بهم اصم باشند بطوری که نه با عدد ثالثی وفق داشته باشند و نه بزرگتر بر کوچکتر قابل بخش باشد مثل 10 و 7 بعبارت دیگر دو عدد نا مساوی را نسبت بیکدیگر متباین گویند وقتی که مقسوم علیه مشترک آنها واحد باشد یعنی جز واحد بعدد دیگری تقسیم پذیر نباشند درین صورت بزرگترین مقسوم علیه مشترک آنها همان واحد است مانند: 26 و 15 مقابل متداخل متوافق
گام فراخ نهنده
پیوسته و متحد بیکدیگر
همگرو
پسا دستگر (پسادست نسیه) بنسیه و وام خرید و فروش کننده با هم جمع متداینین