جدول جو
جدول جو

معنی متهیض - جستجوی لغت در جدول جو

متهیض(مُ تَ هََ یْ یِ)
استخوان شکستۀ دوپاره شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تهیض شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ حَیْ یِ)
زن بازمانده از حیض. (آنندراج) ، زن بازمانده از نمازدر ایام حیض. (ناظم الاطباء). و رجوع به تحیض شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ هََ یْ یِ)
آشفته و حیران. (ناظم الاطباء). و رجوع به تهیم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ هََ یْ یِ)
ریخته و فرودریده شونده مانند خاک و ریگ وجز آن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ریخته شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تهیل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ هََ یْ یِ)
سموم زده. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، گسترده در باد هوف. (ناظم الاطباء). و رجوع به تهیف شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ هََ یْ یِ)
ستمکار، شتاب رونده به سوی بدی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) ، گسترده و منبسط شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). و رجوع به تهیع شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ هََ یْ یِ)
متهور. (ناظم الاطباء). و رجوع به تهیر و تهور و متهور شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ هََ یْ یِ)
برانگیخته گردنده و جنبنده. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، گرد و خاک برانگیخته شده. (ناظم الاطباء). رجوع به تهیج شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ هََ یْ یِ)
دهنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). دهنده و بخشنده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قَیْ یِ)
دیوار ویران و افتنده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دیوار افتادۀ ویران شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقیض و تقوض شود
لغت نامه دهخدا
(تَ یُ)
شکسته شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شکسته شدن استخوان بعد از شکسته بندی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نعت مفعولی ازهیض. استخوان بازشکسته بعد گرفتگی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از متهیر
تصویر متهیر
متهور
فرهنگ لغت هوشیار