جدول جو
جدول جو

معنی متنیب - جستجوی لغت در جدول جو

متنیب
(مُ تَنَیْ یِ)
ناقه که پیر و کلانسال گردد. (آنندراج). ماده شتر کلانسال. (ناظم الاطباء) ، کسی که گیاه را از بیخ بر میکند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تنیب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متنبی
تصویر متنبی
کسی که دعوی نبوّت کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منیب
تصویر منیب
بازگشت کننده به سوی خدا
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ نَسْ سِ)
دعوی کننده خویشی و نزدیکی کسی را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ادعا کننده خویشی و نزدیکی. (ناظم الاطباء). رجوع به تنسب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ طَیْ یِ)
آلوده به بوی خوش. (آنندراج). ببوی خوش آلوده و بوی خوش مالیده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تطیب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ غَیْیِ)
غایب و ناپدید. (ناظم الاطباء). ناپیدا گردنده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
درخواست کننده از کسی که نیابت او را کند. (از اقرب الموارد). و رجوع به استنابه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَبْ بِ)
آب روان شونده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آب روان شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تنبب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَبْ بی)
رجوع به ابوالطیب متنبی، احمد بن حسین بن حسن بن عبدالصمد الجعفی الکندی در این لغت نامه و رجوع به روضات الجنات ص 61 و تتمۀ صوان الحکمه ص 185 و ابن الندیم و اعلام زرکلی ج 1 ص 110 چ 2 و معجم المطبوعات ج 2 ص 1615 و تاریخ گزیده ص 813 و خاندان نوبختی ص 195 و تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 3 ص 595 شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَبْ بی)
دعوی نبوت کننده. (آنندراج). ادعای پیغمبری کننده. آن که ادعای نبوت و پیغمبری میکند. (ناظم الاطباء). آن که دعوی پیغامبری کند به دروغ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ عَیْ یِ)
عیب کننده. (آنندراج) (از اقرب الموارد). ملامت کننده و متهم سازنده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعیب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَشْ شِ)
نشانده شده در دل و در خاطر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَقْ قِ)
نقاب بسته و روی بندزده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَکْ کِ)
برگردنده و یکسو شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که تیردان یا کمان بر دوش میافکند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، برخاسته، افتاده، مایل شده. (ناظم الاطباء) ، کسی که پرهیز میکندو حذر مینماید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَتْ تَ نی یا)
بخش، نام یکی از بخشهای شهرستان مراغه. آب آن از چشمه سار ورودخانه های زرینه رود (جغتو) و رود ساروق نیز در این بخش جریان دارد. محصول آن غلات. شغل اهالی گله داری وصنایع دستی است. از 81 آبادی تشکیل و جمع سکنۀ آن به اضافۀ سکنۀ قصبه: 18440 تن. در جنوب غربی این بلوک، کوه گرفتو است که دارای غارهای متعدد و آثار معماری قدیم است که تاریخ آنها در اواخر قرن سوم و اوایل چهارم میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَصْ صِ)
بر پای خیزنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). افراشته و بر پای خاسته، غبار بلند برآمده. (ناظم الاطباء). رجوع به تنصب شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تتنیب
تصویر تتنیب
نیکو بافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متنبی
تصویر متنبی
خود پیامبر خوان: مرد مردی که ادعای پیغمبری کند مدعی نبوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متغیب
تصویر متغیب
ناپیدا گردنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متنبی
تصویر متنبی
((مُ تَ نَ بّ))
آن که ادعای نبوت کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متنی
تصویر متنی
Contextual, Textual
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متنی
تصویر متنی
contextuel, textuel
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متنی
تصویر متنی
הקשרי , טקסטואלי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از متنی
تصویر متنی
맥락의 , 텍스트의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از متنی
تصویر متنی
kontekstual, tekstual
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از متنی
تصویر متنی
संदर्भात्मक , ग्रंथीय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متنی
تصویر متنی
contestuale, testuale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متنی
تصویر متنی
kontekstualny, tekstowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متنی
تصویر متنی
contextual, textual
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متنی
تصویر متنی
contextueel, tekstueel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متنی
تصویر متنی
контекстуальний , текстовий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متنی
تصویر متنی
контекстуальный , текстовый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متنی
تصویر متنی
kontextuell, textuell
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متنی
تصویر متنی
contextual, textual
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متنی
تصویر متنی
上下文的 , 文本的
دیکشنری فارسی به چینی