جدول جو
جدول جو

معنی متنضی - جستجوی لغت در جدول جو

متنضی
(مُ تَ نَضْ ضی)
آنچه که لاغر گرداند ستور را. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، هرآنچه لاغر باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به تنضی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متنبی
تصویر متنبی
کسی که دعوی نبوّت کند
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ نَزْ زی)
شرانگیز. یقال انه لمتنز الی الشر، او شرانگیز و عربده گر است. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
شمشیربرکشنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). آنکه شمشیر می کشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آنکه کهنه می گرداند جامه را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قَضْ ضی)
تمام کرده و پرداخته و معدوم و ناپدید، باز چنگ در زده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقضی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَبْ بی)
رجوع به ابوالطیب متنبی، احمد بن حسین بن حسن بن عبدالصمد الجعفی الکندی در این لغت نامه و رجوع به روضات الجنات ص 61 و تتمۀ صوان الحکمه ص 185 و ابن الندیم و اعلام زرکلی ج 1 ص 110 چ 2 و معجم المطبوعات ج 2 ص 1615 و تاریخ گزیده ص 813 و خاندان نوبختی ص 195 و تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 3 ص 595 شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَبْ بی)
دعوی نبوت کننده. (آنندراج). ادعای پیغمبری کننده. آن که ادعای نبوت و پیغمبری میکند. (ناظم الاطباء). آن که دعوی پیغامبری کند به دروغ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَحْ حا)
محل برگشت، جای سود و منفعت. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَحْ حی)
نعت است از تنحّی. (منتهی الارب). زائل شونده و دور شونده. (آنندراج) (از اقرب الموارد). هر چیز زایل شده و دور شده. (ناظم الاطباء). رجوع به تنحی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَخْ خی)
بزرگ منش و خودبین. (آنندراج). نازنده و لاف زننده و بیهوده فخر کننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَدْ دی)
به تکلف جوانمردی نماینده و افزون تر شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). باسخاوت و جوانمردتر از دیگران. (ناظم الاطباء). رجوع به تندی شود، درخت تابان از شبنم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَجْ جی)
آن که زمین بلند را جوید. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تنجی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مَضْ ضی)
درگذرنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). رجوع به تمضی شود، فرستنده و روانه کننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَصْ صی)
زن خواهنده در برگزیدۀ قوم. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). زن گرفته از برگزیدۀ قوم. (ناظم الاطباء). و رجوع به تنصی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَضْ ضِ)
دور گردنده از آلایش و غیره. (آنندراج) ، کسی که خود را بیگناه نگاهدارد و آن که خود را از گناه پاک کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تنضح شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَضْ ضِ)
ستایش کننده و تحسین کننده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، کسی که بازمی یابد وام و دین را. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَقْ قی)
برگزیننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). برگزیننده و اختیار و انتخاب کننده. (ناظم الاطباء). رجوع به تنقی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَمْ می)
باز که از جای به جایی رود و بلند شود. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، بازی که بلند پرواز کند. (ناظم الاطباء). رجوع به تنمی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ رَضْ ضی)
آن که خواهد خوشنودی کسی و خوشنود کند. (آنندراج). آن که خوشدل و خرسند میشود و خوشدلی می دهد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَشْ شی)
بوینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که دریافت میکند بوی را. (ناظم الاطباء) ، مست گردنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که مست میگردد. (ناظم الاطباء). رجوع به تنشی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از متنبی
تصویر متنبی
خود پیامبر خوان: مرد مردی که ادعای پیغمبری کند مدعی نبوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متنبی
تصویر متنبی
((مُ تَ نَ بّ))
آن که ادعای نبوت کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متنی
تصویر متنی
Contextual, Textual
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متنی
تصویر متنی
contextuel, textuel
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متنی
تصویر متنی
contextual, textual
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متنی
تصویر متنی
kontekstual, tekstual
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از متنی
تصویر متنی
संदर्भात्मक , ग्रंथीय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متنی
تصویر متنی
contestuale, testuale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متنی
تصویر متنی
contextual, textual
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متنی
تصویر متنی
contextueel, tekstueel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متنی
تصویر متنی
контекстуальний , текстовий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متنی
تصویر متنی
контекстуальный , текстовый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متنی
تصویر متنی
kontekstualny, tekstowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متنی
تصویر متنی
kontextuell, textuell
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متنی
تصویر متنی
맥락의 , 텍스트의
دیکشنری فارسی به کره ای