مالک بن عویمربن عثمان هذلی. ملقب به ابواثیله، شاعری است از نوابغ هذیل. صاحب اغانی قصیده ای را باو نسبت داده است که در رثاء پسرش اثیله گفته است. (از اعلام زرکلی ج 3ص 829). رجوع به البیان و التبیین، ج 1 ص 30 شود
مالک بن عویمربن عثمان هذلی. ملقب به ابواثیله، شاعری است از نوابغ هذیل. صاحب اغانی قصیده ای را باو نسبت داده است که در رثاء پسرش اثیله گفته است. (از اعلام زرکلی ج 3ص 829). رجوع به البیان و التبیین، ج 1 ص 30 شود
آن که بهترین را برگزیند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آن که برمیگزیند بهترین چیزی را. (ناظم الاطباء) ، بیزنده و غربال کننده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و رجوع به تنخل شود
آن که بهترین را برگزیند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آن که برمیگزیند بهترین چیزی را. (ناظم الاطباء) ، بیزنده و غربال کننده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و رجوع به تنخل شود
به درنگ و مهلت فرود آینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آهسته و به درنگ فرودآینده. (ناظم الاطباء). فرود آینده و نازل شونده: تأیید خدایی به تن او متنزل اقبال سمایی به رخ او متوجه. منوچهری. رجوع به تنزل شود
به درنگ و مهلت فرود آینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آهسته و به درنگ فرودآینده. (ناظم الاطباء). فرود آینده و نازل شونده: تأیید خدایی به تن او متنزل اقبال سمایی به رخ او متوجه. منوچهری. رجوع به تنزل شود
آن که به ناصحان مانند شود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کسی که پند و نصیحت میشنود، دوزنده و در پی کننده. رجوع به تنصح شود، جامۀ در پی کرده. (ناظم الاطباء)
آن که به ناصحان مانند شود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کسی که پند و نصیحت میشنود، دوزنده و در پی کننده. رجوع به تنصح شود، جامۀ در پی کرده. (ناظم الاطباء)
مروسنده به یاری. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که کوشش میکند در یاری دیگری. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ترسا شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ترسا و به کیش ترسایان درآمده. (ناظم الاطباء). نصرانی شده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تنصر شود
مروسنده به یاری. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که کوشش میکند در یاری دیگری. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ترسا شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ترسا و به کیش ترسایان درآمده. (ناظم الاطباء). نصرانی شده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تنصر شود
کسی که نافله بجای می آورد، یعنی عبادتی که واجب نبود، کسی که افزونتر از یاران برای اصحاب خود غنیمت گیرد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
کسی که نافله بجای می آورد، یعنی عبادتی که واجب نبود، کسی که افزونتر از یاران برای اصحاب خود غنیمت گیرد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
آن که چیزی را نقل شراب گرداند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که تنقل میکند و پس از جام شراب جهت مزه چیزی میخورد. (ناظم الاطباء) ، بسیار برگردنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، ترجمه شده و از زبانی به زبانی دیگرنقل شده، نقل کرده شده، قابل حمل و نقل. (ناظم الاطباء). رجوع به تنقل شود
آن که چیزی را نقل شراب گرداند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که تنقل میکند و پس از جام شراب جهت مزه چیزی میخورد. (ناظم الاطباء) ، بسیار برگردنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، ترجمه شده و از زبانی به زبانی دیگرنقل شده، نقل کرده شده، قابل حمل و نقل. (ناظم الاطباء). رجوع به تنقل شود
نعت از توصل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پیوستگی جوینده. به لطف. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شایق به متحد گردیدن و پیوسته شدن. و رجوع به توصل شود، متصل و متحد و پیوسته، دارای علاقه و رسیده و متعلق. (ناظم الاطباء)
نعت از توصل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پیوستگی جوینده. به لطف. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شایق به متحد گردیدن و پیوسته شدن. و رجوع به توصل شود، متصل و متحد و پیوسته، دارای علاقه و رسیده و متعلق. (ناظم الاطباء)