جدول جو
جدول جو

معنی متنخع - جستجوی لغت در جدول جو

متنخع
(مُ تَ نَخْ خِ)
آن که آب بینی اندازد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که آب بینی میاندازد و تف می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تنخع شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متنوع
تصویر متنوع
آنچه به انواع و اقسام مختلف باشد، گوناگون
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ نَوْ وِ)
گوناگون شونده. (غیاث) (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گوناگون شده. (ناظم الاطباء). گونه گون. گونه گونه. گوناگون. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مأخوذ ازتازی، گوناگون و دارای انواع و اقسام و اشکال مختلف و هر چیزی که به اجزاء مختلف و وصفهای گوناگون تقسیم شده باشد. (ناظم الاطباء) : و آنکه نبض ده جنس است و هر یکی از او متنوع شود به سه نوع دو طرفین او و یکی اعتدال او... (چهارمقالۀ نظامی عروضی، ص 106) ، شاخ جنبنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شاخۀ درخت جنبنده. (ناظم الاطباء) ، کسی که جلو می افتد و در سفر پیش میرود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تنوع شود.
- مکان متنوع، مکان دور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَخْ خِ)
آن که نخامه اندازداز سینه یا بینی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که تف میکند و خلط سینه می اندازد وبینی میگیرد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تنخم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَخْ خی)
بزرگ منش و خودبین. (آنندراج). نازنده و لاف زننده و بیهوده فخر کننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَزْ زِ)
شتابان. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تنزع شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَسْ سِ)
دندان سست. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَطْ طِ)
دور درشونده در سخن و به غور نگرنده، زیرکی و باریکی کننده در امور. (آنندراج) (منتهی الارب). آگاه و دوراندیش و ساعی و جاهد. (ناظم الاطباء) ، آن که سخن با کام افتد. (مهذب الاسماء). در کام گوینده سخن را. (منتهی الارب). رجوع به تنطع شود، زحمتکش، مباشر و کارگزار هوشیار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَخْ خِ)
آن که بهترین را برگزیند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آن که برمیگزیند بهترین چیزی را. (ناظم الاطباء) ، بیزنده و غربال کننده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و رجوع به تنخل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
گوناگون شونده، گونه گونه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
((مُ تَ نَ وِّ))
گوناگون، دارای انواع، مختلف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
گوناگون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
متنوّعٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
Assorted, Diverse, Diversified, Miscellaneous, Varied
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
varié, divers, diversifié
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
ассорти , разнообразный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
ผสม , หลากหลาย , หลากหลาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
sortido, diverso, diversificado, variado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
gemischt, vielfältig, unterschiedlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
mieszany, różnorodny, zróżnicowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
متنوّع
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
متنوع , متنوع , مختلف
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
混合の , 多様な , 多様化した , 様々な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
mchanganyiko, mbalimbali, tofauti
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
різноманітний , різноманітний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
混合的 , 多样的 , 多样化的 , 各种的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
מעורב , מגוון , מגוון , שׁוֹנוֹת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
혼합된 , 다양한 , 다양화된
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
karışık, çeşitli, çeşitlenmiş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
মিশ্রিত , বৈচিত্র্যপূর্ণ , বিচিত্র , বৈচিত্র্যপূর্ণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
मिश्रित , विविध , विविध , विविध
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
assortito, diverso, diversificato, vario, variegato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
variado, diverso, diversificado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
gemengd, divers, gediversifieerd, gevarieerd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متنوع
تصویر متنوع
campuran, beragam, terdiversifikasi, berbagai macam
دیکشنری فارسی به اندونزیایی