جدول جو
جدول جو

معنی متنخ - جستجوی لغت در جدول جو

متنخ(مُ نِ)
روغن که ناگوار کند کسی را. (آنندراج) (از منتهی الارب). چربی که ناگوارد کند معده را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ نَخْ خی)
بزرگ منش و خودبین. (آنندراج). نازنده و لاف زننده و بیهوده فخر کننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَوْ وِ)
فروخواباننده چنانکه شتر ناقه را تاگشنی کند. (آنندراج) (از منتهی الارب). رجوع به تنوخ شود
لغت نامه دهخدا
(مُ نَ)
زمین درشت و بلند. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِتْ تی)
چوب دراز نرم. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ زَنْ نِ)
واگشوده شونده در سخن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، تکبر نماینده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مغرور و خودبین و متکبر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تزنخ شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ رَنْ نِ)
چنگ درزننده و درآویزنده. (آنندراج). آن که چنگ درمی زند و می آویزد. (ناظم الاطباء) ، خوار و فرومایه و ذلیل. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به ترنخ شود
لغت نامه دهخدا
(مَتْتو)
دهی از دهستان سهندآباد بخش بستان آباد است که در شهرستان تبریز واقع است و 1057 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَخْ خِ)
آن که نخامه اندازداز سینه یا بینی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که تف میکند و خلط سینه می اندازد وبینی میگیرد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تنخم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَخْ خِ)
آن که بهترین را برگزیند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آن که برمیگزیند بهترین چیزی را. (ناظم الاطباء) ، بیزنده و غربال کننده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و رجوع به تنخل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَخْ خِ)
مالک بن عویمربن عثمان هذلی. ملقب به ابواثیله، شاعری است از نوابغ هذیل. صاحب اغانی قصیده ای را باو نسبت داده است که در رثاء پسرش اثیله گفته است. (از اعلام زرکلی ج 3ص 829). رجوع به البیان و التبیین، ج 1 ص 30 شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نَخْ خِ)
آن که آب بینی اندازد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که آب بینی میاندازد و تف می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تنخع شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از متنی
تصویر متنی
نصّيّةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از متنی
تصویر متنی
Contextual, Textual
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متنی
تصویر متنی
contextuel, textuel
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متنی
تصویر متنی
kontextuell, textuell
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متنی
تصویر متنی
wa muktadha, ya maandishi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
متنی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از متنی
تصویر متنی
سیاقی , متنی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از متنی
تصویر متنی
প্রসঙ্গগত , গ্রন্থিক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از متنی
تصویر متنی
เชิงบริบท , ข้อความ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از متنی
تصویر متنی
文脈の , 文章の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از متنی
تصویر متنی
bağlamsal, metinsel
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از متنی
تصویر متنی
kontekstualny, tekstowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متنی
تصویر متنی
上下文的 , 文本的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از متنی
تصویر متنی
הקשרי , טקסטואלי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از متنی
تصویر متنی
맥락의 , 텍스트의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از متنی
تصویر متنی
contextual, textual
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متنی
تصویر متنی
संदर्भात्मक , ग्रंथीय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متنی
تصویر متنی
contestuale, testuale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متنی
تصویر متنی
contextual, textual
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متنی
تصویر متنی
contextueel, tekstueel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متنی
تصویر متنی
контекстуальний , текстовий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متنی
تصویر متنی
контекстуальный , текстовый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متنی
تصویر متنی
kontekstual, tekstual
دیکشنری فارسی به اندونزیایی