- متمیز
- جداشونده، جدا و ممتاز، دارای قوۀ تمییز، دارای عقل و فهم
معنی متمیز - جستجوی لغت در جدول جو
- متمیز
- جدا و علحده و از هم جدا و متفاوت
- متمیز ((مُ تَ مَ یِّ))
- جدا شونده، (ص) جدا، ممتاز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
متمیزه در فارسی مونث متمیز: جدا جدا شونده مونث متمیز جمع متمیزات
اپرون
مجتمع گشته، جایگزین
آلتی فلزی که هنگام سواری بر پاشنۀ چکمه می بندند، مخیز، مهماز، اسب انگیز
ویژگی کسی یا چیزی که از دیگران جدا و مشخص باشد، دارای تمایز
جایگزین، در یافتنی جای گزین حاصل در حیز، شیئی که قابل اشاره حسیه است بالذات با بالعرض متحیز است
بازشناخته از، جدا شده
رنگی که رنگرزان پارچه را بدان رنگ کنند.} دلبرا، زو کی مجال حاسد غماز تو رنگ من با تو نبندد بیش ازین ملماز تو) (رودکی. لفااق. 188)
انگور خشک شده مویز
میخ آهنی که بر پاشنه موزه سواران باشد، آهنی به پاشنه کفش نهاده که سوار بدان اسب را سک زند
Distinct, Distinctively
distinto, de forma distinta
deutlich, unverwechselbar
wyraźny, wyraźnie
отчетливый , отличительно
виразний , виразно
duidelijk, kenmerkend
distinto, de manera distintiva
distinct, de manière distinctive
distinto, in modo distintivo
विशिष्ट , विशिष्ट रूप से
পৃথক , বিশেষভাবে
berbeda, secara khas
belirgin, belirgin bir şekilde
뚜렷한 , 독특하게
ברור , בצורה ייחודית
独特的 , 独特地
独特な , 特徴的に