- متمنی
- خواهشمند
معنی متمنی - جستجوی لغت در جدول جو
- متمنی
- کسی که تمنی و آرزویی دارد، آرزو کننده، خواهش کننده
- متمنی
- آرزومند
- متمنی
- تمنا کننده، خواهشمند، مستدعی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث متمنی جمع متمنیات. مونث متمنی جمع متمنیات
راه رونده، کنایه از انجام شده، جاری
کسی که در کاری تامل و درنگ می کند، درنگ کننده
درنگ کننده آهسته کار متاهل یالمند زندار آنکه در امری درنگ و تامل کند درنگ کننده
گناه بندنده
سراینده سرود گوی، بی نیاز بی نیاز گردنده
روان شونده، سرانجام پذیر: در فارسی مش کننده راه رونده
در تازی نیامده باور داری گرویدگی مومن بودن ایمان داشتن: ... هر چند که به جهت مومنی فاضلتر است
سرود خوان
آرزو کردن
تمنا، آرزو کردن، خواهش کردن، درخواست، خواهش، آرزو
Contextual, Textual
contextual, textual
kontextuell, textuell
kontekstualny, tekstowy
контекстуальный , текстовый
контекстуальний , текстовий
contextueel, tekstueel
contextual, textual
contextuel, textuel
contestuale, testuale
संदर्भात्मक , ग्रंथीय
kontekstual, tekstual
맥락의 , 텍스트의
הקשרי , טקסטואלי
上下文的 , 文本的
文脈の , 文章の
bağlamsal, metinsel