قهار بسیارغلبه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). قهار. (ناظم الاطباء) ، توانای زبردست و غالب. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، سخت خشم که او را آواز باشد از شدت خشم وی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). با خشم. (از ناظم الاطباء) ، شیر. (از ذیل اقرب الموارد) ، مغرور و متکبر، دریای با موج، فحل بانگ کننده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تخمط شود
قهار بسیارغلبه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). قهار. (ناظم الاطباء) ، توانای زبردست و غالب. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، سخت خشم که او را آواز باشد از شدت خشم وی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). با خشم. (از ناظم الاطباء) ، شیر. (از ذیل اقرب الموارد) ، مغرور و متکبر، دریای با موج، فحل بانگ کننده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تخمط شود
شتر که سخت کند دست را وقت دویدن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اسب یا شتری که در رفتن دست را سخت می کشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تمغط شود
شتر که سخت کند دست را وقت دویدن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اسب یا شتری که در رفتن دست را سخت می کشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تمغط شود
در باران شونده و پیش باران شونده. (از منتهی الارب). به تنزه رفتن پس از باران. (از اقرب الموارد) ، اسبان که به همدیگر پیشی گیران آیند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
در باران شونده و پیش باران شونده. (از منتهی الارب). به تنزه رفتن پس از باران. (از اقرب الموارد) ، اسبان که به همدیگر پیشی گیران آیند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
آن که بینی افشاند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، آن که افتان و خیزان و مضطربانه می رود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تمخط شود
آن که بینی افشاند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، آن که افتان و خیزان و مضطربانه می رود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تمخط شود
بی آرام و برگردنده از جایی به جایی از بیماری و اندوه. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مضطرب و بی آرام در بستر. (ناظم الاطباء). پیچان که بخود پیچد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نوم متململ، هوان یکون بین النوم والیقظه. (بحر الجواهر). رجوع به تململ شود
بی آرام و برگردنده از جایی به جایی از بیماری و اندوه. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مضطرب و بی آرام در بستر. (ناظم الاطباء). پیچان که بخود پیچد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نوم متململ، هوان یکون بین النوم والیقظه. (بحر الجواهر). رجوع به تململ شود
از هم دور شونده و دور. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دور و غائب، گوشه نشین. (ناظم الاطباء) ، با یکدیگر بد شده و از هم نفرت کرده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تمایط شود
از هم دور شونده و دور. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دور و غائب، گوشه نشین. (ناظم الاطباء) ، با یکدیگر بد شده و از هم نفرت کرده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تمایط شود