جدول جو
جدول جو

معنی متمصص - جستجوی لغت در جدول جو

متمصص
(مُ تَ مَصْ صِ)
یک یک مکنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که می مکد یا جرعه می نوشد. (ناظم الاطباء). رجوع به تمصص شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متخصص
تصویر متخصص
کسی که در کاری به خصوص مهارت و بصیرت دارد، در پزشکی پزشکی که در رشته ای خاص تخصص یافته است، مختص، مخصوص
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ خَصْ صِ)
خاص گردیده. (آنندراج). تخصیص شده و برای خود قبول کرده شده و مخصوص گشته. (ناظم الاطباء) : بندۀ مخلص و خادم متخصص احمد بن عمر بن علی النظامی العروضی السمرقندی. (چهارمقاله). داعی مخلص و هواخواه متخصص در وصف بهار این قصیدۀ آبدار گفت. (راحهالصدور) ، خصوصیت دارنده. (غیاث) ، علامت مخصوص نهاده شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، شخصی که در شغلی یا فنی تخصص و کاردانی به کمال دارد: متخصص در امراض داخلی است. و رجوع به تخصص شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مَصْ صِ)
آن که باقی شیر را دوشد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که می دوشد باقی شیر را. (ناظم الاطباء) ، کسی که به سرانگشتان یا به سبابه و ابهام می دوشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کم شده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، پی روی نماینده، پراکنده شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تمصر شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لَصْ صِ)
دزد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دزد و راهزن. (ناظم الاطباء). و رجوع به تلصص شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مَعْ عِ)
دردآگین شکم. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دردآگین روده. (ناظم الاطباء). رجوع به تمعص شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَمَغْ غِ)
دردآگین شکم. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تمغص شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مَلْ لِ)
آن که برهد و رسته. (آنندراج) (از اقرب الموارد). رسته و رهایی یافته و آزاد شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تملص شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مَهَْ هَِ)
فرورونده در آب. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فرورفته در آب. (ناظم الاطباء). و رجوع به تمهص شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مَرْ رِ)
بازشونده و جدا شونده از چیزی، چون پوست از جو. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
خاص گردیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
((مُ تَ خَ صِّ))
کارشناس، دارای تخصص، خاص شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
کار آزموده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
متخصّصٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
Expert, Specialized, Specialist, Connoisseur, Specialist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
connaisseur, expert, spécialiste, spécialisé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
експерт , фахівець , спеціаліст , спеціалізований
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
ماہر , ماہر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
conhecedor, especialista, especializado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
Kenner, Experte, Spezialist, spezialisiert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
znawca, ekspert, specjalista, specjalistyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
знаток , эксперт , специалист , специализированный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
পণ্ডিত , বিশেষজ্ঞ , বিশেষজ্ঞ , বিশেষজ্ঞ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
mtaalamu, mtaalam, maalum
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
ผู้เชี่ยวชาญ , ผู้เชี่ยวชาญ , ผู้เชี่ยวชาญ , ผู้เชี่ยวชาญ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
kenner, expert, specialist, gespecialiseerd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
鑑定家 , 専門家 , 専門家 , 専門的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
鉴赏家 , 专家 , 专门的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
מִתְמַחֶה , מומחה , מוּמחֶה , מיוחד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
감정가 , 전문가 , 전문가 , 전문적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
ahli, spesialis, terampil
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
विशेषज्ञ , विशेषज्ञ , विशेषज्ञ , विशेषीकृत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
intenditore, esperto, specialista, specializzato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
conocedor, experto, especialista, especializado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متخصص
تصویر متخصص
uzman, uzmanlaşmış
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی