جدول جو
جدول جو

معنی متمرمر - جستجوی لغت در جدول جو

متمرمر(مُ تَ مَ مِ)
جنبنده و لرزنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، لرزان و جنبان و متزلزل. (ناظم الاطباء) ، ریگ مرتعش. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تمرمر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ مَ)
در رساله ای که در آخر کتاب الجماهر بیرونی چاپ حیدرآباد دکن از کتاب الاکلیل للهمدانی در معرفت معادن بطبع رسیده است گوید: قال الهمدانی فی کتابه هذا کان بنی یعفر یحملوا الفضه من شبام سخم الی صنعاء و هی بالقرب من صنعاء علی ساعتین قریب من ذی مرمر و ظهر من قوله ان فیها معدن فضه
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ سَرْ رِ مَ)
پاره پاره: و جأت الابل متسرمه، ای منقطعه. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مِ)
یکدیگر را برانگیزنده برای جنگ. (آنندراج). سخت برانگیزانندۀ دیگری را بر جنگ و برانگیخته شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تذامر شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ رَ رِ)
آن که جنباند لبها به جهت سخن. (آنندراج). کسی که می جنباند لبها را بی آن که سخن گوید. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترمرم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ سَ مِ)
موی اندک و تنک. (آنندراج). موی تنک و اندک اندک. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسرمط شود
لغت نامه دهخدا
(تَ حَوْ وُ)
لرزیدن تن از نازکی. (زوزنی). جنبیدن و لرزیدن از شادی، جنبیدن ریگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از متقامر
تصویر متقامر
هم منگ هم منگیا (منگیا منگ قمار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
جمع شده در یک جای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متمرده
تصویر متمرده
مونث متمرد جمع متمردات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمرمر
تصویر تمرمر
لرزیدن، لرزیدن از خوشی، جنبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
((مُ تَ مَ کِ))
در مرکز جای گیرنده، فراهم آمده و جمع شده در یک نظام، متوجه و معطوف، دارای تمرکز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
مركزةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
Centered, Intensive, Focused
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
centré, concentré, intensif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
集中的 , 专注的 , 密集的
دیکشنری فارسی به چینی
متمرکز، متمرکز شده است
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
متمرکز , مرتکز
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
มุ่งเน้น , ตั้งใจ , เข้มข้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
iliyojikita, makini, kali
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
集中的 , 集中している
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
merkezli, odaklanmış, yoğun
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
ממוקד , ממוקד , אינטנסיבי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
집중된 , 집중적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
terpusat, terfokus, intensif
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
কেন্দ্রীভূত , মনোযোগী , তীব্র
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
centrato, concentrato, intensivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
centrado, enfocado, intensivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
gecentreerd, gefocust, intensief
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
зосереджений , інтенсивний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
центрированный , сосредоточенный , интенсивный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
skoncentrowany, skupiony, intensywny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
zentriert, fokussiert, intensiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
centrado, focado, intensivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متمرکز
تصویر متمرکز
केंद्रित , गहन
دیکشنری فارسی به هندی