جدول جو
جدول جو

معنی متمایل - جستجوی لغت در جدول جو

متمایل
کسی که به چیزی مایل است، کج شونده، خمیده، مایل گشته
تصویری از متمایل
تصویر متمایل
فرهنگ فارسی عمید
متمایل
(مُ تَ یِ)
به این طرف و آن طرف جنبنده. (ناظم الاطباء) :
ای سپس مال و آز مانده شب و روز
نیستی الاکه سایۀ متمایل.
ناصرخسرو.
جلوه کنان میروی ّ و باز نیایی
سرو ندیدم بدین صفت متمایل.
سعدی.
، در خم و چم شونده، مأخوذ از تمایل بمعنی خمیدن. (غیاث) (آنندراج) ، کج شده و خمیده شده. (ناظم الاطباء). رجوع به تمایل شود، میل و خواهش کننده. (غیاث) (آنندراج). میل کرده و راغب شده و مایل گشته. (ناظم الاطباء). گرایسته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
متمایل
به اینطرف و آنطرف جنبنده
تصویری از متمایل
تصویر متمایل
فرهنگ لغت هوشیار
متمایل
کج شده و خمیده شده، آن چه که به چیزی میل کند
تصویری از متمایل
تصویر متمایل
فرهنگ فارسی معین
متمایل
خمیده، کج، مایل، معطوف، منحرف، خواهان، راغب، شایق، گرونده، مایل
متضاد: متنفر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متزایل
تصویر متزایل
جداشونده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متماثل
تصویر متماثل
چیزی که مانند چیز دیگر باشد مانند هم، همانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
ویژگی کسی یا چیزی که از دیگران جدا و مشخص باشد، دارای تمایز
فرهنگ فارسی عمید
متمایله در فارسی مونث متمایل خمیده، گراینده، کج شونده مونث متمایل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متزایل
تصویر متزایل
جدا و علیحده، دور و متفرق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
بازشناخته از، جدا شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متماثل
تصویر متماثل
مانند هم، همانند چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
((مُ تَ یِ))
چیزی که از دیگری جدا و مشخص باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متماثل
تصویر متماثل
((مُ تَ ثِ))
مانند هم، شبیه یکدیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متزایل
تصویر متزایل
((مُ تَ یِ))
جدا شونده، جدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
جدا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
Distinct, Distinctively
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
distinct, de manière distinctive
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
পৃথক , বিশেষভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
独特な , 特徴的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
独特的 , 独特地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
ברור , בצורה ייחודית
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
뚜렷한 , 독특하게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
belirgin, belirgin bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
berbeda, secara khas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
distinto, de forma distinta
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
विशिष्ट , विशिष्ट रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
distinto, in modo distintivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
distinto, de manera distintiva
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
duidelijk, kenmerkend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
виразний , виразно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
отчетливый , отличительно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
wyraźny, wyraźnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
deutlich, unverwechselbar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متمایز
تصویر متمایز
tofauti, kwa kipekee
دیکشنری فارسی به سواحیلی