- متمایز
- جدا
معنی متمایز - جستجوی لغت در جدول جو
- متمایز
- ویژگی کسی یا چیزی که از دیگران جدا و مشخص باشد، دارای تمایز
- متمایز
- بازشناخته از، جدا شده
- متمایز ((مُ تَ یِ))
- چیزی که از دیگری جدا و مشخص باشد
- متمایز
- Distinct, Distinctively
- متمایز
- distinto, de forma distinta
- متمایز
- deutlich, unverwechselbar
- متمایز
- wyraźny, wyraźnie
- متمایز
- отчетливый , отличительно
- متمایز
- виразний , виразно
- متمایز
- duidelijk, kenmerkend
- متمایز
- distinto, de manera distintiva
- متمایز
- distinct, de manière distinctive
- متمایز
- distinto, in modo distintivo
- متمایز
- विशिष्ट , विशिष्ट रूप से
- متمایز
- পৃথক , বিশেষভাবে
- متمایز
- berbeda, secara khas
- متمایز
- belirgin, belirgin bir şekilde
- متمایز
- 뚜렷한 , 독특하게
- متمایز
- ברור , בצורה ייחודית
- متمایز
- 独特的 , 独特地
- متمایز
- 独特な , 特徴的に
- متمایز
- tofauti, kwa kipekee
- متمایز
- ชัดเจน , อย่างโดดเด่น
- متمایز
- متميّزٌ , بشكلٍ مميّزٍ
- متمایز
- متمایز , مخصوص طور پر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث متمایز جمع متمایزات
جمع متمایز، جدایان ویچارتکان جمع متمایز در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع متمایزه
کسی که به چیزی مایل است، کج شونده، خمیده، مایل گشته
به اینطرف و آنطرف جنبنده
کج شده و خمیده شده، آن چه که به چیزی میل کند
دگردیسی
تفرق، جدا کردن
متفرق شدن، جدا شدن، با هم تفاوت داشتن