جدول جو
جدول جو

معنی متلجج - جستجوی لغت در جدول جو

متلجج
(مُ تَ لَجْ جِ)
آن که دعوی کند متاع کسی را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ادعا کننده و کسی که ادعای تملک چیزی را میکند. (ناظم الاطباء). رجوع به تلجج شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ دَجْ جِ)
درپوشندۀ تمام سلاح. (آنندراج). درپوشندۀ همه سلاح. (ناظم الاطباء). و رجوع به تدجج شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لَزْ زِ)
نرم و ملایم، لزج و چسبنده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، ناتمام و ناپاک سرشسته. (ناظم الاطباء). سرپاک ناشده بشستن. (منتهی الارب) (ازاقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ عَجْ جِ)
خانه که از دود پر گردد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خانه پر از دود. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعجج شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لَجْ جِ)
ناتمام شوئیدۀ موی سر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تلجن شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لَجْجِ)
اسب لجام بسته. (آنندراج) (منتهی الارب). اسب لگام بسته. (ناظم الاطباء). رجوع به تلجم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لَ لِ)
زبان گرفته. (ناظم الاطباء) ، دودله و متردد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بی ثبات. (ناظم الاطباء). جنبنده، گیرنده چیزی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تلجلج شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لَجْ جِ)
کسی که میکند گرداگرد چاه آب را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تلجف شود
لغت نامه دهخدا
(تَ جَوْ وُ)
دعوی کردن متاع کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُتْ تَ لِ)
از ’ول ج’، درآینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که در می آید یا اجازۀ دخول میدهد. (ناظم الاطباء) ، درآورنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). و رجوع به اتلاج شود، اجازۀ دخول داده شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از متلجم
تصویر متلجم
از ریشه پارسی - لگام بسته
فرهنگ لغت هوشیار