جدول جو
جدول جو

معنی متلألأ - جستجوی لغت در جدول جو

متلألأ
(مُ تَ لَءْ لَءْ)
تابان و درخشان. (ناظم الاطباء). تابنده. درخشان. براق. رخشان. و رجوع به تلألؤ و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ لَءْ لِءْ)
روشن و تابان. اسم فاعل از تلألؤ که بر وزن تفعلل است رباعی مزید مأخوذ از لؤلؤ که به معنی مروارید است و این قسم اشتقاق از جامد در کلام عرب مستعمل است... (غیاث) (آنندراج). درخشان و تابان و تابدار. (ناظم الاطباء) : به برج طالعش از نور کوکب او متلألی ٔ گشت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 284). و رجوع به تلألؤ شود
لغت نامه دهخدا
(تَ جَلْ لی)
درخشیدن برق و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). درخشیدن. (آنندراج). درخشیدن ستاره و برق، افروختن و درخشان شدن شعلۀ آتش. (از اقرب الموارد) ، درخشیدن و نورانی بودن رخسار. (التاج، از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(لَءْ لَ ءْ)
درخشان. تابنده. لالا. رجوع به لالا شود
لغت نامه دهخدا