قرحه دار و دارای ریش. ریش دار و ریش خورده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، جرب المتقرح. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، آماده و مستعد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تقرح شود
قرحه دار و دارای ریش. ریش دار و ریش خورده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، جرب المتقرح. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، آماده و مستعد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تقرح شود
گیاهی که بسیارشاخ گردد و پراکنده افتد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گیاه پراکنده افتاده و بسیارشاخه گردیده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقزح شود
گیاهی که بسیارشاخ گردد و پراکنده افتد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گیاه پراکنده افتاده و بسیارشاخه گردیده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقزح شود
غالب آینده در قمار. (آنندراج). غالب شونده در قمار. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، به ماهتاب بیرون شونده. (آنندراج). سیرکننده و تفرج کننده در ماهتاب. (ناظم الاطباء). به ماهتاب بیرون آینده و صید جوینده در شب. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). رجوع به تقمر شود
غالب آینده در قمار. (آنندراج). غالب شونده در قمار. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، به ماهتاب بیرون شونده. (آنندراج). سیرکننده و تفرج کننده در ماهتاب. (ناظم الاطباء). به ماهتاب بیرون آینده و صید جوینده در شب. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). رجوع به تقمر شود
خری که جنباند سر را و راند مگس را. (آنندراج). خری که جنباند سر را و راند غبار را. (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). خر جنبانندۀ سر و رانندۀ مگس. (از فرهنگ جانسون) (از ناظم الاطباء). و رجوع به تقمع شود
خری که جنباند سر را و راند مگس را. (آنندراج). خری که جنباند سر را و راند غبار را. (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). خر جنبانندۀ سر و رانندۀ مگس. (از فرهنگ جانسون) (از ناظم الاطباء). و رجوع به تقمع شود
ناشتا شکننده. (از منتهی الارب) (آنندراج). کسی که ناشتاشکن میخورد. (ناظم الاطباء) ، لب لیسنده. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). کسی که لب خود را می لیسد. (ناظم الاطباء). رجوع به تلمح شود، چشنده. (ناظم الاطباء)
ناشتا شکننده. (از منتهی الارب) (آنندراج). کسی که ناشتاشکن میخورد. (ناظم الاطباء) ، لب لیسنده. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). کسی که لب خود را می لیسد. (ناظم الاطباء). رجوع به تلمح شود، چشنده. (ناظم الاطباء)