جدول جو
جدول جو

معنی متقفط - جستجوی لغت در جدول جو

متقفط(مُ تَ قَفْ فِ)
مستعد و نیک آمادۀ برکار. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ سَفْ فِ)
بر خویشتن چینندۀ آب و مانند آن. (آنندراج) (از اقرب الموارد). بخود کشندۀ آب و مانند آن. تر شده با آب و جز آن. (ناظم الاطباء). اندک اندک گیرنده و بر خویشتن چینندۀ آب و جز آن. (از منتهی الارب). و رجوع به تسفط شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ فِ)
نر و مادۀ به هم یارمندی نماینده به گشنی کردن. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نر و ماده ای که همدیگر را معاونت نمایند برای جماع. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقافط شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قَفْ فی)
پیروی نماینده و در پی کسی رونده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تقفی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قَفْ فِ)
رجل متقفل الیدین، مرد زفت ناکس. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قَفْ فِ)
ترنجیده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ورترنجیده. (ناظم الاطباء). رجوع به تقفع شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قَفْ فِ)
برجهنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تقفس شود، رقص کننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قَفْ فِ)
زنی که دست و پا را به حنا نگارین کند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رنگین شده به حنا. (ناظم الاطباء) ، قفاز پوشیده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). رجوع به تقفزشود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قَفْ فِ)
در پی رونده و پیروی نماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پیرو و پیروی کننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قَعْ عِ)
مرد سخت درپیچان و مرغول موی، سختی کننده در امور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قَشْ شِ)
هوائی که بی ابر گردد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آسمان صاف و بی ابر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقشط شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قَسْ سِ)
برابر قسمت نماینده چیزی را در خود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مشغول به برابرقسمت کردن. (ناظم الاطباء) ، بخش گیرنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). و رجوع به تقسط شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ قَرْ رِ)
با گوشواره شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). زینت شده با گوشواره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از متقفی
تصویر متقفی
دنباله رو
فرهنگ لغت هوشیار